جواب معرکه
**عنوان نمایشنامه: «در انتظار چای»**
**شخصیات:**
1. **آقای حسینی** - یک چایفروش با تجربه که همیشه به دنبال بهترین نوع چای است.
2. **خاله فاطمه** - یک مشتری همیشگی که همیشه قصههای قدیمی را تعریف میکند.
3. **حامد** - یک جوان بیدغدغه که در دوستیهایش همیشه مشکلاتی دارد.
4. **شهرزاد** - یک زن مدرن که عادت دارد همه چیز را با تلفن همراهش پیگیری کند.
5. **علی** - یک کارگر ساده که همیشه درگیر مشکلات روزمره است.
6. **دکتر امینی** - یک پزشک که به تازگی به محله آمده و به دنبال آرامش است.
**خلاصه داستان:**
در یک چایخانه کوچکی در محلهای قدیمی، چند کاراکتر متفاوت جمع میشوند. آقای حسینی مشغول تهیه چایهای مختلف است و مشتریانش هر کدام با دغدغهها و دردسرهای خود به چایخانه میآیند.
---
**صحنه ۱:**
(در چایخانه، آقای حسینی مشغول آماده کردن چای است. جو دوستانهای در فضا حاکم است. خاله فاطمه وارد میشود.)
**خاله فاطمه:** (بغلط از دروازه وارد میشود) آقای حسینی! آیا هنوز هم همانی که میگفتید چای سبز برای سلامتی خوب است، درست است؟
**آقای حسینی:** (با لبخند) بله خاله فاطمه! اما اگر یک قوری با چای سیاه باشد، میتوانید صد درصد سالم بمانید!
**خاله فاطمه:** (با صدای بلند) میدانید که در زمانهای قدیم، ما چای را چگونه آماده میکردیم…
(حامد وارد میشود و به داستان خاله گوش میدهد.)
**حامد:** خاله، لطفا فقط چای را سفارش بدهید، من دارم دیروقت میشوم!
**خاله فاطمه:** دیروقت؟ جوان، تمام وجودی که باید بگویی «بعداً» را فراموش نکن!
---
**صحنه ۲:**
(شهرزاد وارد میشود و با موبایلش عکس میگیرد. سرعت عمل او توجه همه را جلب میکند.)
**شهرزاد:** (به دوستانش) ببینید، چایخانهها هم باید به روز شوند! من میخواهم اینجا را در اینستاگرام بگذارم!
**علی:** (با خستگی) خوب است، اما آیا از چای خبری هم هست؟
**شهرزاد:** چای و سلفی! دو در یک! (با خنده) بله، بله، چایی که بگذارید، عکس را هم تموم میکنید!
---
**صحنه ۳:**
(دکتر امینی وارد میشود و به همه سلام میکند.)
**دکتر امینی:** سلام دوستان! آیا کسی از عوارض چای مطلع است؟
**آقای حسینی:** بله، عوارضش این است که آدم عادت به نشستن در اینجا پیدا میکند!
(همه میخندند و دکتر امینی هم به جمع آنها ملحق میشود.)
**دکتر امینی:** راستش برای من چای بهترین معجون است، با چای خوب، فکر بهتر میشود!
**خاله فاطمه:** (با نگاهی کنجکاو) دکتر! چه فکری درباره چای و دوستی دارید؟
**دکتر امینی:** دوستی و چای هر دو روح را آرام میکنند. (به حامد) نظرت چیه جوان؟
---
**پایان:**
(همه دور میز نشستهاند، چای نوشیدنی میکنند و به داستانهای یکدیگر گوش میدهند. خاله فاطمه داستانی میگوید که همه را به خنده میاندازد و در نهایت به این نتیجه میرسند که زندگی خیلی جدی نیست و چای و دوستی بهترین درمان برای نگرانیهاست.)
**حامد:** (با لبخند) درست میگویید، ما هیچوقت نباید شادیهایمان را نادیده بگیریم.
**شهرزاد:** بله! بیایید به این چایخانه به عنوان یک محل آرامش نگاه کنیم!
(همه با هم قهری خوشحال میزنند و فضا آکنده از دوستی و خنده میشود.)
**پرده پایین میرود.**
امیدوارم این نمایشنامه بتواند لبخند بر لبان شما بیاورد!