لیلا سادات

نگارش هفتم. درس 8 نگارش هفتم

انشا راجب فداکاری از گوگل نباشه

جواب ها

جواب معرکه

فائزه

نگارش هفتم

دکتری به خواستگاری دختری رفت، ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مادرت به عروسی ما نیاید. آن جوان به فکر فرو رفت و نزد یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت : در سن یک سالگی پدرم مرد و مادرم برای اینکه خرج زندگیمان را تامین کند، در خانه های مردم رخت و لباس می شست. حالا دختری که خیلی دوستش دارم، شرط کرده است که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. این موضوع مرا خجالت زده کرده و بر سر دوراهی مانده ام، به نظرتان چکار کنم. استاد به او گفت : از تو خواسته ای دارم به منزل برو و دستان مادرت را بشور، فردا به نزد من بیا و به تو می گویم چکار کنی. جوان به منزل رفت و با حوصله دستان مادرش را در دست گرفت که بشوید ولی ناخواداگاه اشک بر روی گونه هایش سرازیر شد زیرا اولین بار بود که دستان مادرش درحالی که از شدت شستن لباسهای مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته بودند، را دید. طوری که وقتی آب را روی دستان مادر میریخت از درد به لرز میفتاد. پس از شستن دستان مادرش نتوانست تا فردا صبر کند و همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت : ممنونم که راه درست را به من نشان دادید. من مادرم را به امروزم نمیفروشم چون اون زندگیش را برای آینده من تباه کرده است
𝓜𝓸𝓫𝓲𝓷𝓪

نگارش هفتم

خیلی داستان بالا قشنگ بود همینو بنویس 🥺

جواب معرکه

Qazal

نگارش هفتم

داستان فردی که برای نجات قطار از ریزش کوه، پیراهنش را آتش زد، شنیده اید، ماجرای پلیسی که تمام پولهایی را که یافته بود به صاحبش برگرداند و یا معلمی که خود را داخل آب اندخت تا کودکی را از آب بیرون بیاورد را شنیده اید. این ها جلوه هایی اندک از فداکاری های انسانهاست. بدنه : علی لندی، محمد حسین فهمیده، این دو نوجوان ایرانی را خوب می شناسید که برای نجات جان هم وطن خویش تن به آتش دادند و خاکستر شدند. چه بسیار رزمندگانی که اسیر شدند و حرف نزدند تا جان همرزمانشان به خطر نیفتد. رزمنده ایی که رمز عملیات را می دانست ولی دم نزد تا زبانش را بریدند. روزی که پدر و پسر اسیر شدند ولی پدر دم نزد و جان سپرد. خداوندا تو در روحت جه داری که روح توبا بندگانت چنین معجزه ای می کند. پدری که کلیه اش را به فرزند عطا می کند. فردی که کلیه اش را می فروشد، ولی وقتی متوجه می شود که فردبیمار هزینه و پول کلیه را ندارد، از دریافت هزینه کلیه اش خود داری می کند. معلمی که خانه ی خود را برای درمان شاگرد بیمارش فروخت. اینها نمونه های بسیار عالی و جذاب از فداکاری انسانه هاست تا ثابت شود که هنوز مهر و عشق و دلداگی وجود دارد. اهدای خون به صورت رایگان برای بیمارنی که نیاز به خون دارند ، یکی از عالی ترین و بهترین رفتارهای خداپسندانه است که موجب سلامتی و شادی دیگران می گردد. نتیجه گیری : بزرگترین فداکاری که من خوب به یاد دارم، داستان لیله المبیت است که در شبی که کفار قصد داشند حضرت محمد(ص) را در بسترش به قتل برسانند، علی (ع) آن شب را در بستر پیامبر خوابید تا کسی متوجه حرکت پیامبر نگردد و این شنان دهنده این است که در تعالیم دینی و اسلامی ما هم بر فداکاری تاکید شده است. هر جا که دیدید جانی در خطر است و یا راهی بسته است و یا متوجه شدید که کسی بیمار است به او سر بزنید و دلجویی کنید. من اینطوری نوشتم دبیرم خیلی خوشش اومد ممنون میشم تاج بدی🙂

سوالات مشابه درس 8 نگارش هفتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام