نگارش هشتم-

درس 6 نگارش هشتم

reza

نگارش هشتم. درس 6 نگارش هشتم

یه انشا با موضوع ای کاش من ناخدا بودم ؟

جواب ها

ای کاش من ناخدا بودم اگر من ناخدا بودم، زندگی‌ام پر از ماجراهای شگفت‌انگیز و آرامش دریا بود. دریا برای من به مثابه یک معلم بزرگ بود که هر روز می‌توانستم درس‌های جدیدی از آن بگیرم. من می‌توانستم با کشتی‌ام به نقاط مختلف دنیا سفر کنم و از زیبایی‌های طبیعت لذت ببرم. اولین چیزی که به عنوان ناخدا در ذهنت می‌آید، حس آزادی است. احساس می‌کنم می‌توانم با باد در چهره‌ام و امواج دریا تحت هدایت کشتی‌ام، به سمت ناشناخته‌ها حرکت کنم. این احساس آزادی بی‌نظیری است که تو را از تمام دلتنگی‌ها و مشکلات زندگی روزمره دور می‌کند. زمانی که در دریا هستم، من نمی‌توانم فقط بر روی خودم تمرکز کنم؛ بلکه مسئولیت crew و کشتی را هم بر عهده دارم. این مسئولیت باعث می‌شود که دیگران را در فکر خود داشته باشم و به عنوان یک رهبر خوب و آگاه به نیازهای افراد گوش دهم. زندگی در دریا به من این فرصت را می‌دهد که با فرهنگ‌ها و مردم مختلف آشنا شوم. می‌توانم در بندرهای جدید توقف کنم و از غذاها، لباس‌ها و آداب و رسوم آنها بیاموزم. این تجارب باعث می‌شود دیدگاه من نسبت به زندگی گسترش یابد و دلم برای یادگیری بیشتر و کشف دنیای جدید بیشتر تنگ شود. در نهایت، اگر من ناخدا بودم، هر روز در دریا زیر آسمان صاف و ستاره‌های درخشان، فرصت جدیدی برای یادگیری، کشف و ارتباط برقرار کردن با دیگران برایم فراهم می‌شد. دلم می‌خواست از همین حالا سفرهایی را آغاز کنم که نه تنها به من آرامش بدهد، بلکه به من درس‌هایی برای زندگی بهتر بیاموزد. ای کاش من ناخدا بودم تا دنیای بی‌پایان دریا را تجربه کنم و با یادگیری از هر گوشه‌اش، زندگی‌ام را غنی‌تر کنم.

جواب معرکه

کخوک دولخی

نگارش هشتم

ای کاش من ناخدا بودم! این جمله همیشه در ذهنم می‌چرخد و مرا به دنیای خیال‌انگیز دریا و ماجراجویی‌های آن می‌برد. ناخدا بودن یعنی رهبری یک کشتی، هدایت آن در میان امواج و کشف سرزمین‌های ناشناخته. این آرزو برای من نمادی از آزادی، ماجراجویی و مسئولیت‌پذیری است. اگر من ناخدا بودم، هر روز صبح با صدای امواج دریا و بوی نمک دریا بیدار می‌شدم. کشتی‌ام را در بندر پارک می‌کردم و با شور و شوق به سمت افق‌های دوردست حرکت می‌کردم. دریا برای من یک دنیای بی‌پایان است، جایی که می‌توانم با بادبان‌های کشتی‌ام به سمت ناشناخته‌ها بروم و با هر موجی داستان‌های جدیدی بسازم. به عنوان ناخدا، مسئولیت کشتی و خدمه‌ام بر عهده من بود. باید تصمیمات مهمی می‌گرفتم و در شرایط سخت، آرامش و هوش خود را حفظ می‌کردم. در سفرهایم، با فرهنگ‌ها و مردم مختلف آشنا می‌شدم و از هر کدام یاد می‌گرفتم. این تجربیات به من کمک می‌کرد تا نه تنها یک ناخدا، بلکه یک انسان بهتر شوم. در دل دریا، می‌توانستم با طبیعت ارتباط برقرار کنم و زیبایی‌های آن را درک کنم. غروب‌های زیبا، آسمان پرستاره و صدای آرامش‌بخش امواج، همه و همه لحظات خاصی را برایم رقم می‌زدند. ای کاش می‌توانستم این لحظات را با دیگران به اشتراک بگذارم و آن‌ها را نیز به دنیای شگفت‌انگیز دریا دعوت کنم. ای کاش من ناخدا بودم، زیرا این آرزو به من یادآوری می‌کند که زندگی پر از ماجراجویی و کشف‌های جدید است. هر کدام از ما می‌توانیم ناخدای زندگی خود باشیم و با شجاعت به سمت آرزوهایمان برویم. دریا و سفرهایش، نمادی از آزادی و امید است و من همیشه در دل خود آرزوی ناخدا بودن را حفظ می‌کنم.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت