نگارش نهم -

درس 5 نگارش نهم

salii

نگارش نهم. درس 5 نگارش نهم

یه انشا درباره ی این می‌گید از گوگل نباشه لطفاااا تاج میدممم تا فردا میخوام

جواب ها

kia na

نگارش نهم

یک روز صبح، وقتی که به مقصد مدرسه می‌رفتم، سوار اتوبوس شدم. در داخل اتوبوس، فضای شلوغی وجود داشت، ولی با این حال همه در حال حرکت به سمت مقصد خود بودند. در یکی از قسمت‌های اتوبوس، یک پیرمرد ایستاده بود. او دست‌هایش را به دسته‌ی اتوبوس گرفته بود تا تعادلش حفظ شود. چهره‌اش نشان از خستگی داشت، ولی با این حال نگاهش آرام و با تجربه بود. به نظر می‌رسید که سال‌هاست که با چنین سفرهایی آشناست. در کنار او، پسر جوانی نشسته بود. هدفون بزرگی به گوشش داشت و به نظر می‌رسید که کاملاً در دنیای موسیقی خود غرق شده است. هیچ‌کدام از صداهای اطرافش به نظر نمی‌رسید او را از دنیای خودش بیرون بیاورد. شاید نمی‌دانست که یک پیرمرد در کنار او ایستاده است و ممکن بود کمی بیشتر به او توجه کند. در صندلی دیگر، خانمی نشسته بود. او به آرامی کتابی در دست داشت و به دقت در حال خواندن بود. حتی با وجود شلوغی و حرکت اتوبوس، او آرامش خود را حفظ کرده بود. دستانش به آرامی ورق‌های کتاب را بر می‌داشت و انگار که هیچ‌چیز نمی‌توانست او را از دنیای کتابش بیرون بیاورد. این صحنه‌ها برای من یک تصویر ساده از زندگی روزمره بودند. هر کسی در اتوبوس در حال زندگی خود بود و دنیای خاص خود را داشت. حتی اگر در یک فضا کنار هم قرار می‌گرفتیم، هر کدام از ما به نوعی متفاوت به دنیا نگاه کنیم.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت