نگار گنجی

نگارش یازدهم. درس اول نگارش یازدهم

یه انشا با موضوع خاطره نویسی میخوام که از اینترنت نباشه تخیلی ام بود اشکال نداره معرکه میزنم:)

جواب ها

جواب معرکه

adib

نگارش یازدهم

خاطره نویسی در یک روز گرم تابستانی، من در اتاقم نشسته بودم و در فکر رازهای زندگی و خاطراتی که درونم انباشته شده بود. ناگهان، متوجه شدم که دفتر خاطرات قدیمی مادربزرگم روی قفسه کتاب‌ها نشسته است. با کنجکاوی، به سمت آن رفتم و به آرامی آن را باز کردم. بلافاصله، حس عجیبی به من دست داد؛ گویی دسته‌ای از پرندگان آزاد درون قلبم پرواز کردند. در هر صفحه، داستان‌های شگفت‌انگیزی وجود داشت. وقتی اولین خاطره را خواندم، ناگهان احساس کردم که محو آن جهان شدم. مادربزرگم از یک سفر رویایی به سرزمین جادوگران و موجودات عجیب می‌نوشت. او به توصیف خانه‌های پر از رنگ و نور پرداخت و از جادوگری که می‌توانست با یک چوبدستی، گل‌ها را به پرواز درآورد، نوشت. به طریقی، کلمات مادربزرگم به زندگی‌ام جان بخشیدند. با هر خاطره، من به دنیای دیگری سفر می‌کردم. یک ناگهان، حس کردم که می‌توانم به دنیای خودم بروم و خاطرات خود را زنده کنم. بنابراین، تصمیم گرفتم که به دنیای خاطرات خودم سفر کنم. چشم‌هایم را بستم و با تمام وجود، خود را در یک گرداب خیالی قرار دادم. ناگهان، حس کردم که در یک جنگل پر از درختان بلند و سبز ایستاده‌ام. چشمانم را باز کردم و بلافاصله متوجه شدم که در دنیای خاطراتم هستم. درختان به من یادآوری کردند که اینجا، جایی است که می‌توانم از تمام لحظات شاد و تلخ زندگی‌ام یاد کنم. سفرم را آغاز کردم. به اولین لحظه شاد زندگی‌ام فکر کردم، روز تولدم. ناگهان توپ‌های رنگی و کیک‌های شکلاتی را مشاهده کردم. دوستانم دورم بودند و همه با شادی آواز می‌خواندند. احساس کردم که قلبم با عشق و خوشحالی پر شده است. سپس، به روزی فکر کردم که اولین باری بود که دوچرخه‌سواری کردن را یاد گرفتم. تصویر خودم را می‌دیدم که با نگرانی و هیجان چرخ‌ها را می‌چرخانم، اما سرانجام موفق به حفظ تعادل شدم و با خوشحالی فریاد زدم. اما سفر من فقط به خاطرات شاد محدود نمی‌شد. به روزهای تلخی که احساس ناامیدی می‌کردم نیز سر زدم. در یک گوشه از جنگل، خود را در برابر یک درخت بزرگ و تاریک یافتم. روزی که مادرم بیمار بود و هر چه تلاش می‌کردم، نمی‌توانستم او را شاد کنم. نوری ضعیف در فضای تاریک تابیده بود، و من یاد گرفتم که چگونه حتی در سخت‌ترین لحظات می‌توان امید را پیدا کرد. در این جنگل، با شخصیت‌های مختلف زندگی‌ام روبرو شدم؛ دوستان، اعضای خانواده و معلمان. آن‌ها به من یاد دادند که هر خاطره‌ای به ما درسی می‌دهد و ما را به فردی که هستیم تبدیل می‌کند. پس از مدتی، متوجه شدم که وقت برگشت است. با قلبی پر از احساسات و درس‌ها، به سمت نور در انتهای جنگل حرکت کردم. وقتی دوباره چشمانم را باز کردم، در اتاقم نشسته بودم و دفتر خاطرات را در دستم می‌فشردم. یاد گرفتیم که خاطره‌نویسی تنها ثبت لحظات نیست، بلکه یک سفر به دنیای درون و یادآوری ارزش زندگی است. از آن روز به بعد، هر وقت که احساس خوبی یا بدی می‌کنم، به دنیای خاطراتم سفر می‌کنم. زیرا می‌دانم که هر لحظه‌ای که می‌زییم، بخشی از داستان ماست و خاطره‌نویسی، کلید این داستان برای یادآوری و درس گرفتن از آن است. زندگی، مانند یک کتاب بزرگ است و ما نویسندگان آن داریم. بیایید هر روز با قلم و کاغذ، از خاطرات خود بگوییم و به این سفر ادامه دهیم. **عنوان: ارزش خاطره‌نویسی** خاطره‌نویسی یکی از زیباترین و آموزنده‌ترین شیوه‌های ثبت تجربیات و احساسات انسان‌هاست. زمانی که ما خاطرات خود را می‌نویسیم، در واقع نقشی از زندگی خود را بر روی کاغذ می‌کشیم و به مرور زمان به یک منبع ارزشمند تبدیل می‌شود. این عمل نه ت

سوالات مشابه درس اول نگارش یازدهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام