چشمانم را میبندم و در دنیای خیال پا به جنگلی پر از درختان غولپیکر میگذارم. حس خنکای باد جنگل، صدای پرندگان و زمزمه درختان، همه به آرامش وا کرده است. پاهایم بر برگهای خشک میخورند و صدای خراشیدن زیر پایم، موقعیت من را در این دنیای جادویی تازه ترسیم میکند.
'این جنگل چقدر زیباست'، با خودم حرف میزنم. 'هر درختی اندازه و قدرت یک غول را دارد. احساس میکنم که در دنیایی جدید و غریب قدم گذاشتهام.'
با باز کردن چشمانم، زیبایی این جنگل غولپیکر به تمام وجودم نفوذ میکند. اندامهای درختان که به آسمان خیره شدهاند، نشانه از قدرت و استواری این موجودات عظیم طبیعت هستند.
همه اینها، من را به فراموشی از دنیای پر سر و صدا وارد میکند و در جایی عمیقتر از خودم، با خودم و با طبیعت در آرامش حرف میزنم. احساس میکنم که در این جنگل، همه چیز ممکن است و هیچ محدودیتی وجود ندارد.
با این احساس آرامش و زیبایی، در جنگل غولپیکر پر از درختان، به دنیایی جدید و شگفتانگیز پیوستهام.
با لذت، به دنیای جستجوی عجایب و شگفتیهای بیپایان این جنگل غولپیکر فرو میروم. پس از گام زدن در سایههای درختان بلند و مهیب، به یک رودخانه کریستالی که از قلب جنگل سرچشمه میگیرد میرسم. آبی فروان و صاف که به رقص درآمده، خورشید را در آغوش خود میگیرد و نور آفتاب باعث درخشش بیشتر آن میشود.
با لذت، پایان ناپذیر این رودخانه زیبا را طی میکنم و به یک مرز از گلهای وحشی و رنگارنگ میرسم. بوی خوشایند گلها باعث شادابی هوا میشود و زمین را به یک پارچه فرش زیبا تبدیل میکند.
با غرق شدن در این باغ آرامش بخش و زیبا، احساس میکنم که زمان متوقف شده است و من در آغوش خلقت، با ذهن آرام و قلبی پر از شگفتیها قدم به قدم پیش میبرم. هر زمانی که نگاهی به اطراف میاندازم، زیبایی بیپایان این جنگل غولپیکر دستنخورده از هیچ حد و مرزی، چشمانم را میلرزاند و درونم را با آرامش و شگفتی پر میکند.
با این احساس شگفتی و شادابی، در این دنیای جدیدی از زیبایی و آرامش که در جنگل غولپیکر پر از درختان زنده کردهام، به ماجراجویی بیپایان خود ادامه میدهم...