seti

نگارش هشتم. درس 4 نگارش هشتم

سلام خوبید دوستان؟ انشا درمورد عینک میخوام از گوگل نباشه

جواب ها

melorin my 78

نگارش هشتم

**عنوان: داستان عینک جادویی 👓✨** در یک روز آفتابی، یک عینک قدیمی و گرد در بازار antiques پیدا شد. این عینک متفاوت بود. وقتی کسی آن را می‌پوشید، می‌توانست به دنیای خیالی و جادویی سفر کند. 🌈 اولین کسی که این عینک را پیدا کرد، یک دختر به نام سارا بود. او همیشه آرزو داشت که به دنیای داستان‌ها برود. وقتی عینک را بر چشم زد، ناگهان خود را در جنگل‌های سرسبز و شگفت‌انگیز پیدا کرد. 🏞️ در آنجا، سارا با موجودات عجیب و غریب روبرو شد؛ پری‌های کوچک با بال‌های نقره‌ای، حیوانات سخنگو و حتی درختانی که قصه‌های قدیمی را تعریف می‌کردند. 📖🐦 سارا فهمید که عینک به او این امکان را داده است که به همه آرزوهایش برسد. اما بعد از چندین سفر به دنیای جادو، سارا متوجه شد که این عینک مسئولیت‌های بزرگی دارد. او باید از قدرت عینک به درستی استفاده کند و به موجودات جادویی کمک کند. 💪🌍 یک روز، در حین ماجراجویی‌هایش، او با یک اژدهای غمگین به نام دراکول آشنا شد. دراکول به دلیل تنهایی‌اش بسیار ناراحت بود. سارا تصمیم گرفت تا به او کمک کند و با کمک عینک، دوستانی برای او پیدا کند. 🐉❤️ بعد از چندین تلاش، سارا و دراکول بالاخره توانستند گروهی از موجودات دیگر را دور هم جمع کنند و یک جشن بزرگ برپا کنند. دراکول با دوستانش شاد و خوشبخت شد و سارا به خانه برگشت با دلی پر از شادی و تجربیات جدید. 🎉💖 سارا فهمید که عینک تنها وسیله‌ای برای سفر به دنیای خیالی نیست، بلکه یک ابزار برای کمک به دیگران و ساختن دوستی‌های جدید است. از آن روز به بعد، سارا هر بار که عینک را به چشم می‌زد، نه تنها به دنیای جادو می‌رفت بلکه یاد می‌گرفت که چطور در دنیای واقعی هم مهربان و شاداب باشد. 🌟🤝 و اینگونه بود که عینک جادویی، زندگی سارا را تغییر داد و او را به یک قهرمان واقعی تبدیل کرد. 💫👑 **پایان** تاجج

سوالات مشابه درس 4 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام