درخت هر چه بارش بیشتر میشود، سرش فروتر میآید
در یک جنگل سرسبز و زیبا، درختی بزرگ و تنومند به نام 'سرو' زندگی میکرد. سرو درختی بود که هر ساله میوههای خوشمزه و فراوانی میداد. همه حیوانات جنگل به او احترام میگذاشتند و از میوههایش بهرهمند میشدند. اما سرو هرگز خود را بزرگتر از دیگران نمیدانست. او همیشه با فروتنی به دیگران کمک میکرد و میوههایش را با حیوانات تقسیم میکرد.
یک روز، درختی کوچک و جوان به نام 'چنار' به سرو نزدیک شد و گفت: 'چرا تو همیشه اینقدر تواضع میکنی؟ تو بزرگترین درخت جنگلی و همه به تو احترام میگذارند!' سرو با لبخند پاسخ داد: 'چنار عزیز، هر چه بیشتر میوه بدهم و به دیگران کمک کنم، خودم را بزرگتر نمیبینم. بلکه میفهمم که زندگی واقعی در بخشش و کمک به دیگران است.'
چنار به فکر فرو رفت و تصمیم گرفت از سرو یاد بگیرد. او شروع به کمک به دیگران کرد و میوههایش را با دوستانش تقسیم کرد. روزها گذشت و چنار به درختی بزرگ و زیبا تبدیل شد. اما او هرگز فراموش نکرد که تواضع و فروتنی از ویژگیهای مهم زندگی است.
سالها بعد، وقتی که چنار به درختی بزرگ و پربار تبدیل شد، او نیز به دیگران کمک میکرد و میوههایش را با حیوانات جنگل تقسیم میکرد. او فهمید که درخت هر چه بارش بیشتر میشود، سرش فروتر میآید و این راز واقعی خوشبختی است.
این داستان به ما یادآوری میکند که تواضع و بخشش، کلیدهای موفقیت و خوشبختی در زندگی هستند.
این داستانه اگه بخوای توضیحش هم دارم