سلام تاج یادت نره
مقدمه:
به نام خداوند خالق طلوع صبح که روز را برای فعالیت و شب را برای آرام یافتن در آغوش خانواده آفرید. افراد ساکن روستا اغلب شب ها زود به رخت خواب میروند و صبح ها زودتر برمیخیزند.
بدنه:
صبح چه در شهر چه در روستا با پدیدهای مشترک به نام طلوع آفتاب آغاز میشود. طلوع آفتاب در روستا طلوعی است در آسمانی آبی و در شهر در آسمانی خاکستری و لبریز از آلودگی.
معمولا روستاییان صبح خود را به صدای خروس ها شروع میکنند و شهری ها با صدای بوق اتومبیل ها و یا با صدای زنگ ساعت که اغلب مشتی جانانه نثار ساعت میشود. البته این رفیق با معرفت ناراحت و آزرده خاطر نشده و مجدد بعد از چند دقیقه با صدای گوش خراش خود ٬ اهل خانه را به برخاستن از خواب شیرین دعوت میکند و تا رسیدن به هدف به این کار ادامه میدهد.
گاهی روستایی ها با صدای همسایه ها یا موذن مسجد که آنها را به فریضه دینی یعنی نماز از فرا میخواند از خواب برمیخیزند.
روستایی ها پس از برخاستن از خواب به دامان طبیعت میروند و با حیوانات و گیاهان روز را سپری میکنند و شهری ها در اقیانوسی از غبار٬ در پشت چراغ قرمز ها ٬ در ادارات و…. روز خود را سپری میکنند.
نتیجه:
چه روستا و چه شهر بالاخره باید از خواب برخاست و به کار و فعالیت مشغول شد و از زمان خود به بهترین شکل استفاده کرد چرا که ارزشمند ترین سرمایه انسان زمان اوست و باید ارزش آن را بداند.