نگارش نهم -

درس 1 نگارش نهم

......

نگارش نهم. درس 1 نگارش نهم

سلام صفحه 24 نگارش رو برام بنویسید زیاد باشه خیلی باشه خیلییییی از گوگل نباشه چون میزنه تو گوگل

جواب ها

جواب معرکه

روز یکشنبه، صبح زود، به ایستگاه اتوبوس رفتم. آسمان هنوز تاریک بود و نور خورشید به آرامی در حال طلوع بود. وقتی اتوبوس به ایستگاه رسید، متوجه شدم که اتوبوس بسیار شلوغ است. درب‌های اتوبوس به سختی باز شد و مردم به سرعت به داخل آن هجوم آوردند. داخل اتوبوس، فضایی پر از صدا و هیاهو بود. برخی از مسافران در حال صحبت با یکدیگر بودند و برخی دیگر با گوشی‌های خود مشغول بودند. بوی عطر و ادکلن‌های مختلف در فضا پیچیده بود. من به سختی توانستم جایی برای نشستن پیدا کنم و در نهایت در کنار یک خانم مسن نشستم که با دقت به کتابی که در دست داشت، نگاه می‌کرد. اتوبوس به آرامی حرکت کرد و من به بیرون نگاه کردم. خیابان‌ها پر از خودرو و مردم بودند. هر لحظه، اتوبوس با توقف‌های مکرر، مسافران جدیدی را سوار می‌کرد و برخی دیگر پیاده می‌شدند. هر بار که درب اتوبوس باز می‌شد، صدای شلوغی و همهمه‌ای به گوش می‌رسید. در این میان، یک پسر بچه کوچک در کنار من نشسته بود که با شوق و ذوق به بیرون نگاه می‌کرد. او به من گفت: 'چرا این اتوبوس اینقدر شلوغه؟' من لبخندی زدم و جواب دادم: 'چون همه ما به جایی می‌رویم و این اتوبوس ما را به مقصد می‌رساند.' او با چشمان درخشانش به من نگاه کرد و گفت: 'من هم دوست دارم بزرگ شوم و هر روز با اتوبوس بروم.' سفر ما ادامه داشت و من به فکر فرو رفتم. اتوبوس شلوغ نه تنها وسیله‌ای برای جابجایی بود، بلکه مکانی برای تبادل احساسات و داستان‌ها بود. هر مسافر داستانی داشت و هر یک از ما در این سفر کوتاه، بخشی از زندگی یکدیگر را تجربه می‌کردیم. پس از مدتی، اتوبوس به مقصد رسید و من از جا بلند شدم. قبل از پیاده شدن، نگاهی به اطراف انداختم. چهره‌های مختلف، لبخندها و حتی نگرانی‌ها را دیدم. این اتوبوس شلوغ، یک دنیای کوچک بود که در آن هر کس به دنبال هدفی بود. با این فکر، از اتوبوس پیاده شدم و به سمت مقصد خود حرکت کردم، در حالی که احساس می‌کردم بخشی از یک داستان بزرگ‌تر هستم.

جواب معرکه

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا:اتوبوس‌شلوغ ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ داخل اتوبوس جای سوزن انداختن نیست، همه صندلی ها پر شده و چند برابر آن جمعیت، سرپا ایستاده اند و با حسرت آنها را که نشسته اند، تماشا می کنند و در دل خدا خدا می کنند که در ایستگاه بعدی مسافری که روی صندلی نشسته پیاده شود تا شاید شانس بیاورند و از فشار جمعیت خلاص شوند. اتوبوس آنقدر شلوغ است که اگر کسی بخواهد پیاده شود باید از یک ایستگاه قبل خودش را آماده کند. در این میان خیلی وقت ها پیش می آید که به دلیل ازدحام جمعیت، مسافری نتواند در ایستگاه مورد نظر پیاده شود و آن وقت است که گاهی کار به بحث و درگیری لفظی بین مسافر و راننده می انجامد. آن پایین وضع به مراتب بدتر است. آنها که به هیچ قیمتی حاضر نیستند تا رسیدن اتوبوس بعدی انتظار بکشند، خود را به درهای اتوبوس در حال حرکت چسبانده اند، که شاید دل مسافران به رحم بیاید و کمی مهربان تر بایستند تا آنها بتوانند خودشان را به داخل بکشند. راننده با دیدن این وضع فریاد می زند: «هل ندهید تا چند دقیقه دیگر اتوبوس می آید»، اما مسافران بی اعتنا به گفته راننده همچنان در تلاشند حتی به قیمت ماندن بین درها و به جان خریدن خطر سقوط از اتوبوس در حال حرکت خود را به مقصد برسانند. تجربه به آنها که مسافر اتوبوس های شهرمان هستند ثابت کرده، اتوبوس خلوت و صندلی خالی رویایی است که شاید با ساعت ها انتظار در ایستگاه اتوبوس هم رنگ واقعیت به خود نگیرد. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ88 پایان. دست نوشته خودمه از گوگل نیس نگران نباش.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت