به نام خدا.
🔴«سفر به شمال»
🔴مکان«شمال»
🔴زمان «شهریور ماه، تابستان 96»
🔴مدت سفر«۵ روز»
در اخرین ماه تابستان، به همراه خانواده ام، تصمیم گرفتیم سفر کنیم. سفری به شمال که با روز های تابستانی اش، و با ان درختان سر به فلک کشیده، و اب وهوای دل انگیزش، ودریایی که با قدرت، خودرا به ساحل می کوبید، ومرا بیشتر محو زیبایی خود میکرد،
از همان ابتدای سفر.، جاده ی پرپیچ وخم که گویی درختان، همچون چتری روی سرمان، سایه انداخته و درمیان باد خود را به رقص درمی اورد.، وهر رهگذری را، محو زیبایی خود می کند و من با سفر به شمال این زیبایی را چند برابر، حس میکردم،
باران نم نم می بارید و بوی خاک همه جا را فرا گرفته بود، در راه کوه ها، و درخت هایی را میدیدم که واقعا زیبا بودند انقدر، که تا به حال زیبایی ان از یادم نرفته است، همه جارا مه غلیظی پوشانده بود، خیسی سبزه ها و نم نم بوی باران ان روز لذتی داشت که هنوز هم وقتی به یادش می افتم، احساسش می کنم.
🔶در روز اول به پارک جنگلی رفتیم، پارک جنگلی خیلی بزرگ وسرسبز بود وپوشیده شده بود از درختان مختلف و کاج وسرو، که منظره ی زیبایی به ان جن