نگارش نهم -

درس 2 نگارش نهم

NOZhin azizi

نگارش نهم. درس 2 نگارش نهم

نگارش سفحە ۳۴ را لتفا برام بفرستید

جواب ها

جواب معرکه

king rami 👑

نگارش نهم

تاج یادت نره موفق باشی

naz ....

نگارش نهم

حکایت صفحه ۳۴ نگارش

علی بهفروز

نگارش نهم

یک روزی از روزگاران قدیم ، در ده روباهیان، مردی بود به اسم اصغر شل دست برادر اکبر شل دست و شوهر صغرا شل زاده، که البته قبلاً دزد زاده بوده ولی بخاطر دید بد جامعه فامیلیش رو عوض کرده. صبحی بود اصغر شل دست داستان ما داشت قدم میزد که دید، احمد افسری کت چرم طبیعی اصل مشهدش رو که از آلمان آورده پوشیده. در ذهن دزد پرور اصغر گذشت که: اگه من کت این افسری رو ندزدم که باید برم سرم آنتن بشینم. پس از همین رو کمربند نداشته‌اش رو سفت تر کرد و رفت برای دزدی. رفت پیش احمد افسری و گفت: افسر افسری اطلاع داری که خانم افسری یه گربه داره؟ افسری: بله، چطور؟ اصغر: هیچی، فقط چند دقیقه پیش دیدم افتاده زیر (بیگ کت=گربه بزرگ) های محل افتاده افسری: یا خدا زنم منو میکشه. اصغر: حالا هم که دیر نشده، شما کتت رو در بیار بده من، برو ترتیب big cat ها رو بده. خلاصه که احمد افسری هم خام شد و این کار کرد. از این طرف اصغر هم به سرعت خودش را به خانه رساند و به پسرش، اصغر صغیر شل زاده که هم کوچکتر و هم شل‌تر از بابای خود بود، گفت: کوتول فرزند بابا، یه کار بسپارم بهت گند که نمیزنی؟ اصغر صغیر: شاید. اصغر: بیا برو این کت چرم طبیعی اصل مشهد احمد افسری رو بفروش، پولش نصف نصف، منم میرم افسری رو دست به سر کنم. اصغر صغیر هم رفت و رفت تا به چند قدمی بازار {تا دسته کنان} رسید و دید که حامد و حمید و محمود بر سر و ته راه نشستند. از آن طرف اصغر هم پس از برخورد قزوینی افسر ها داشت به خانه برمیگشت. اصغر و صغیر هر دو به خانه آمدند؛ پدر ناله کنان گفت: ای فرزندم کت را به چه قیمت فروختی؟ اصغر صغیر هم پاسخ داد: مفت حیله {واحد پول روباهیان} به همراه خدمات تایلندی دادم پدر. پدر با اشک های پنهان پسرش را در بر گرفت و گفت: میدانم فرزندم، درکت میکنم. اصغر صغیر دگر با بعضی شکسته گفت: آخر پدر، کت را مفت گرفتیم و مفت دادیم، خودمان که مفت نیستیم دگر.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت