نگارش یازدهم -

درس اول نگارش یازدهم

بهار بهاری

نگارش یازدهم. درس اول نگارش یازدهم

مثل نویسی بار کج به منزل نمی رسد فقط از اینترنت و کتاب ها و سایت نباشه

جواب ها

sara ra

نگارش یازدهم

در شهری زیبا و باصفا مردی به نام شعبون زندگی میکرد که از مال دنیا یک خانه کوچک داشت که وقتی باران میزد از چهار گوشه آن آب می چکید و یک زن به نام اقدس که شعبون عاشقانه آن را دوست داشت و برای او هدیه های کوچکی میخرید تا همسرش را خوشحال کند وخرج زندگیش را از کار کردن در زمین کشاورزی مردم روستای مجاور به دست می آورد. شعبون مردی خوش رفتار و مهربان بود،بااینکه وضع مالی ضعیفی داشت اما هیچ وقت گله و شکایتی نداشت و به هر چه داشت و نداشت راضی بود. همسایه روبه رویی شعبون مردی به نام کریم بود که خانه ای بزرگ تر و بهتر از آنها داشت و دارای چند قطعه زمین در روستای نزدیک شهر بودند و زنی داشت به نام کبری که همه فکر و ذکرش لباس و طلا خریدن بود به زن شعبون فخر می فروخت و همیشه اقدس به او حسودی میکرد روزی اقدس درحالی که داشت از مغازه آقا رجب میگزشت کبری را دید که دارد به اون نزدیک میشود ،از نزدیک اقدس که گذشت انگشت خود را به سمت شال خود برد که آن را جلو بکشد اما دروقع میخواست انگشتر الماس خود را به اقدس نشان دهد . اقدس تا انگشتر را دید زرق و برق آن به چشمش نشست و در حالی که حسرت میخورد با خود می

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت