گزارش زنگ نماز در مدرسهی ما
امروز صبح، با نوای ملکوتی اذان، زنگ نماز در مدرسهی ما به صدا درآمد. این زنگ، با تمام زنگهای دیگر متفاوت بود؛ نه نشانهی شروع درس بود و نه پایان آن، بلکه نویدبخش لحظهای از آرامش و معنویت در میان هیاهوی روزمره بود.
به محض شنیدن آن، شور و شوقی خاص در چهرهی دانشآموزان نمایان شد. دوستانم را دیدم که با لباسهای تمیز و آماده، به آرامی به سوی نمازخانه حرکت میکردند. معلمان نیز در کنار ما بودند، گویی اینجا نه کلاس درس که حریمی برای راز و نیاز جمعی بود.
نمازخانه، که معمولاً ساکت و خالی است، امروز پر از صفا و صمیمیت شده بود. فرشهای تمیز، بوی عطر خوش، و نور ملایم فضا را روحانی کرده بود. پیشنماز، یکی از دبیران محبوبمان بود که با صدایی دلنشین، آیات قرآن را زمزمه میکرد.
همگی در صفوفی منظم، شانه به شانه ایستادیم. در سکوت نماز، تنها صدای نفسها و زمزمهی ذکرها به گوش میرسید. رکوع و سجود، گویی بار سنگین خستگیهای ذهنی را از دوشمان برمیداشت. در آن لحظات، احساس کردم تمام دانشآموزان، با وجود تفاوتها، در یک نقطه مشترک متحد شدهایم: نیاز به پروردگار.
پس از نماز، دعای دستهجمعی خواندیم. صدای هماهنگ «آمین» گفتنمان، همچون نوایی هماهنگ در فضا پیچید. سپس، معلممان چند جمله کوتاه و پراحساس درباره ی ارزش نماز جماعت گفت که در دل همه نشست.
خروج از نمازخانه نیز خود صحنهای دیدنی بود. چهرهها آرامتر و متبسمتر شده بود. دوستان با مهربانی بیشتری با هم صحبت میکردند. حتی آنهایی که گاه با هم اختلاف داشتند، کنار هم راه میرفتند و گفتگو میکردند.
این زنگ نماز، نه یک وظیفه، که موهبتی بود برای تجدید قوا. گویی آبی زلال بر روح تشنهی ما جاری شده بود. در آن دقایق، مدرسه تنها محل یادگیری علوم نبود، بلکه مکانی برای پرورش روح و یادگیری زبان دل شد.
به کلاس که بازگشتیم، فضای درس نیز سبکتر و شادابتر شده بود. به نظرم، زنگ نماز بهترین زنگ مدرسه است؛ زنگی که نه با شتاب، که با آرامش میآید و اثری از لطف و صفا در تمام روز مدرسه به جا میگذارد.
امید وارم قشنگ باشه و نمره خوبی بگیری ازش 🥰🥰