فرد حیله گری درمیان جمعی نشسته بود و به سخن دیگران گوش می داد، ناگهان به خودش آمد که باید حرفی بزند و خودی نشان دهد. پس سعی کرد در صحبتی که فردی با فرد دیگر می کرد مداخله کند و آن حرف را نقض کند و دروغ بشمرد.در این جمع مرد خردمندی هم بود و متوجه منظور این مرد حیله گر شد و برای اینکه درس خوبی به او بدهد از جمع حاضر یک سوال سخت پرسید.افراد حاضر در جمع نتوانستند پاسخ این سوال را بدهند،مرد خردمند به مرد حیله گر نگاهی کرد و جواب سوال را از او پرسید.مرد حیله گر پاسخی نداشت به همین دلیل سرش را پایین انداخت و شرمنده شد.این کار او باعث شد همه افراد او را مورد تمسخر قرار دهند چون متوجه بی عقلی و بی منطقی او شده بودند.در همان لحظه مرد خردمند که متوجه بدجنسی او شده بود رو به جمع کرد و گفت: هرکس براساس علمش سخن میگوید و بدان سو از کوزه همان تراود که در اوست
معرکه یادت نره ❤️