جواب معرکه
به نام خدا
دیروز ظهر با دوستم علی به یک رستوران در مرکز شهر رفته بودیم تا نهار بخوریم. در آنجا با صحنه ای مواجهه شدم که خیلی برایم جالب بود .
نشسته بودیم و داشتیم غذایمان را میخوردیم که دو نفر با صحبت وارد رستوران شدند و توجه من را خیلی به خودشان جلب کردند؛ یک نفر با قدی نسبتا بلند و بدنی عضلانی که به نظر میرسید بوکسور است، زیرا از گونه هایش معلوم بود که ضربه های زیادی به صورتش خورده است. فرد دیگری که کنارش بود ،یک کت و شلوار مشکی پوشیده و یک ساعت مچی گران قیمت در دستش بود .
آمدند و دور میزی که کنار ما قرار داشت ، نشستند .
_ تو برای اینکه دوباره به اوج برسی باید اتفاق های گذشته را فراموش و دوباره تمرین کردن را شروع کنی .
_چطور میتوانم اتفاق هایی که زندگی ام را به کل تغییر دادهاند فراموش کنم!
_میخواهید باقی عمر خود را با غم و اندوه بگذرانید ؟!
_نه اما....
_من کمکتان میکنم اتفاق های گذشته تان را فراموش کنید و میخواهم روی شما سرمایه گذاری کنم .
_خوب باشه. کی و کجا باید تمرین را شروع کنیم ؟
_عالی شد! پس من تاریخ و آدرس باشگاهم را برایت میفرستم .
با خودم گفتم یعنی چه اتفاقی برای این مرد افتاده است که ورزش و حرفه اش را کنار گذاشته است؛ یعنی این اتفاق آنقدر بد بوده است؟..
در این لحظه علی داشت من را نگاه می کرد. انگار که میدانست به چه چیزی فکر میکنم، گفت مهم نیست که چه اتفاق هایی برای ما افتاده است ، مهم این است که با قدرت به زندگی مان ادامه دهیم و سعی کنیم دوباره مرتکب خطایی نشویم .
موفق باشید.