حاکمی هردو گوشش ناشنوا شد درمان پزشک ها هم اثری نداشت حاکم ناراحت بود ک نمتوانست صدای هیچ مظلومی را بشنوه ونمدونست چکا کنه یک روز فرد دانایی پیش حاکم رف و با نوشتن و اشاره به حاکم گف شما فقد یکی از حس هایتان را از دست داده اید و حس های دیگر سالم هستند از انها استفاده کنید حاکم کمی فک کرد و گف حکیم تو راست میگویی من از نعمت های دیگری ک خداوند ب من داده غافل بودم.