من انشاها رو اینطور نوشتم حالا نمیدونم خوبه یا نه
اولی = تیم والیبال کلاس ما یکی از برترین تیم های مدرسه است . تیمی که از ۱۲ فرد قد بلند تشکیل شده ۰ تیمی که اعضای ان انقدر عالی هستند که انگار تمام عمر خود را در والیبال به سر برده اند و در هر بازی با تا جان دارند بی نظیر بازی می کنند ۰ تیمی که وقتی اعضای ان از جلوی دانش اموزان مدرسه رد میشوند به واضح برق حسادت و حسرت و تشویق در چشمان و صورتانشان میزند
حسرت و حسادت برای انکه چرا انها در ان حد عالی نیستند
و تشویق برای بهترین بودن بازیکنان
دومی= صدای زنگ اخر صدایی است که برای ۹۰ درصد دانش اموزان حس بهشت را دارد . و تمام روزشان را زود رسیدن ان خدا خدا می کنند و کل کلاس را به جای اینکه به درس توجه کنند نگاهشان قفل ساعت است و ارزو میکنند که هرچه زودتر کلاس درس تمام شود .
اما میدانید چی عجیب است اینکه قبل از رسیدن صدای زنگ اخر دقیقه ها انگار در حال گفت و گوی دوستانه ی خود هستند و حاضر به تکان دادن خود نیستند و با چشمانشان به حرص خوردن ما میخندند . حال اگر ببینند که زنگ اخر بعد این همه وقت امده چنان با سرعت میدوند که باد و نور جلوی ان همه سرعت چشم و دهانشان باز میماند و
چنان نصف روز را به سرعت تمام میکنند که اگر یک لیوان اب میخوردی انقدر زود تمام نمیشد
امیدوارم خوشت اومده باشه