الناز شاکری

نگارش هشتم. درس 8 نگارش هشتم

انشا صفحه ی ۹۰ کفش از نظر فروشنده از گوگل نباشه خواهشششش

جواب ها

manli

نگارش هشتم

در یک روز معمولی، من به عنوان یک فروشنده کفش در مغازه‌ای کوچک اما پرجنب‌وجوش، از صبح تا شب مشغول خدمت‌رسانی به مشتریان مختلف هستم. هر فردی که وارد مغازه می‌شود، دنیایی از توقعات و نیازها را با خود به همراه دارد. برخی به دنبال راحتی‌اند، برخی دیگر به دنبال مد و زیبایی، و تعدادی هم از کفش‌های خاص و برندهای معروف خوششان می‌آید. اولین چیزی که در مغازه جلب توجه می‌کند، تنوع کفش‌هاست. از کفش‌های راحتی برای پیاده‌روی‌های طولانی گرفته تا کفش‌های رسمی برای مجالس و مهمانی‌ها، همه در کنار هم قرار دارند و هر کدام برای نیاز خاصی طراحی شده‌اند. وقتی مشتری وارد می‌شود، اولین وظیفه من این است که با دقت به او نگاه کنم و بفهمم که به دنبال چه چیزی است. آیا کفشی برای یک روز کاری طولانی می‌خواهد؟ یا می‌خواهد در مراسمی خاص بدرخشد؟ گام بعدی، معرفی محصولات است. من همیشه تلاش می‌کنم تا بهترین گزینه‌ها را با توجه به نیاز و سلیقه مشتری پیشنهاد کنم. گاهی اوقات برای کسانی که نمی‌دانند دقیقاً چه می‌خواهند، راهنمایی می‌کنم و با معرفی انواع کفش‌ها و ویژگی‌هایشان، به آن‌ها کمک می‌کنم تا انتخابی درست داشته باشند. توضیح می‌دهم که این کفش‌ها چطور می‌توانند راحتی، دوام و زیبایی را برای آن‌ها به ارمغان بیاورند. اما تنها معرفی ویژگی‌ها کافی نیست. من باید حس راحتی را در مشتری ایجاد کنم. وقتی یک مشتری پاهای خود را در کفش‌های جدید می‌گذارد، باید احساس کند که درست‌ترین انتخاب را کرده است. اینجا است که هنر فروشندگی واقعی خود را به کار می‌برم. وقتی به صورت دقیق از مشتری می‌پرسم که آیا کفش برایش راحت است یا نه، در واقع نه تنها به دنبال فروش هستم، بلکه می‌خواهم اطمینان پیدا کنم که او یک انتخاب هوشمندانه کرده است. برخی روزها، فروش کفش به معنای تنها معامله یک محصول نیست. بلکه این تجربه، انتقال حس اعتماد به مشتریان است. آن‌ها باید احساس کنند که خرید از من، تجربه‌ای خوشایند و مفید است. اینکه یک مشتری با لبخند مغازه را ترک کند، برای من مهم‌تر از هر فروش دیگری است. زیرا وقتی اعتماد مشتری را جلب می‌کنم، احتمال اینکه او دوباره به مغازه من بازگردد یا حتی دوستان خود را معرفی کند، بسیار بیشتر می‌شود. در نهایت، روز کاری من به پایان می‌رسد. مغازه خالی از مشتری است و من همچنان به کفش‌هایی که در قفسه‌ها قرار دارند، نگاه می‌کنم. این‌ها نه فقط کالاهایی برای فروش، بلکه قطعاتی از دنیای پرهیجان و جذاب فروشندگی هستند. هرکدام از این کفش‌ها داستان‌هایی دارند، داستان‌هایی از راحتی، زیبایی و انتخاب درست. و من به عنوان یک فروشنده، همیشه افتخار می‌کنم که بخشی از این داستان‌ها هستم.

سوالات مشابه درس 8 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام