نگارش هشتم -

درس 3 نگارش هشتم

بهار )🖤

نگارش هشتم. درس 3 نگارش هشتم

انشا در مورد صفحه 46 کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیر راه رفتن خودش را هم فراموش کرد. تاج یادم نمیره 🪻

جواب ها

Lunica ‌.

نگارش هشتم

بفرما...

M.r Adler

نگارش هشتم

کلاغ حریص و کبک زیبا در گوشه‌ای از جنگل، کلاغی حریص و زرنگ در تلاش بود تا راه رفتن کبک را یاد بگیرد. او ساعت‌ها به تماشای کبک‌ها می‌نشست و با دقت تمام، حرکات و طرز راه رفتن آنها را زیر نظر می‌گرفت. کلاغ، با چشمانی برق‌زده و نگاهی حریصانه، به تلاش کبک‌ها برای راه رفتن می‌نگریست. گویی در ذهن خود، نقشه‌ای برای تصاحب این هنر را می‌کشید. او به آرامی و با دقت تمام، حرکات کبک‌ها را تقلید می‌کرد و سعی داشت تا به آنها شباهت پیدا کند. اما در میان این تلاش‌ها، کلاغ به طور کامل از یاد برده بود که خود چگونه راه می‌رود. او آنقدر در تقلید کبک‌ها غرق شده بود که دیگر نمی‌توانست به راحتی راه برود. گویی در این تلاش برای یادگیری، خود را از یاد برده بود. کبک‌ها، با نگاهی متعجب و گاهی حتی مسخره‌آمیز، به کلاغ می‌نگریستند. آنها نمی‌توانستند درک کنند که چرا این کلاغ حریص و زرنگ، به جای راه رفتن خود، به تقلید آنها مشغول است. در میان این صحنه، گویی طبیعت نیز به تمسخر کلاغ پرداخته بود. درختان اطراف، با شاخه‌های خود به آرامی تکان می‌خوردند و گویی به این کلاغ حریص می‌خندیدند. کلاغ، در میان این تلاش‌های بیهوده، به تدریج از یاد برده بود که چگونه راه برود. او آنقدر در تقلید کبک‌ها غرق شده بود که دیگر نمی‌توانست به راحتی راه برود. گویی در این تلاش برای یادگیری، خود را از یاد برده بود. در نهایت، کلاغ حریص و زرنگ، با چشمانی اشک‌بار و قلبی شکسته، به سمت خود بازگشت. او دیگر نمی‌توانست به راحتی راه برود و گویی تمام زیبایی و هنر راه رفتن خود را از دست داده بود. تاج یادت نره 💯

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت