ریاضی دهم -

فصل2 ریاضی دهم

MR.pink

ریاضی دهم. فصل2 ریاضی دهم

سلام خوبید شما چه اشتراکی از چه موسسه ای گرفتید بعد اوکیه ؟!!

جواب ها

جواب معرکه

زهرا

ریاضی دهم

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.

... ....

ریاضی دهم

یيرمردی مشکل شنوایی داشته و هیچ صدایی رو نمی‌تونسته بشنوه. بعد از چند سال بالاخره با یک دارویی خوب می شه. دو سه هفته می‌گذره و میره پیش دکترش که بگه گوشش حالا میشنوه. دکتر خیلی خوشحال میشه و میگه: خانواده شما هم باید ظاهراً خیلی خوشحال باشن که شنوایی‌تون رو بدست آوردید. پیرمرد میگه: نه، من هنوز بهشون چیزی نگفته‌ام! هر شب می‌شینم و به حرف‌هاشون گوش می‌کنم… فقط تنها اتفاقی که افتاده اینه که توی این مدت تا حالا چند بار وصیت نامه‌ام رو عوض کرده‌ام!“

.......

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت