سوال واضح !

🌻m🌻

نگارش هشتم. درس 3 نگارش هشتم

سلام دوستان شبتون بخیر اگه میشه واسم بفرست به زبان ساده و صمیمی صفحه 46

جواب ها

جواب معرکه

مهدا صادقی

نگارش هشتم

احمدی انشای خود را که خواند همه برایش دست زدند.مدتی بعدرضایی انشایش را خواند اما انشایش مانند احمدی خیلی خوب نبود . احمدی و رضایی شاگرد اول های کلاس بودند ولی انشا های احمدی بهتر بود. کم کم فهمیدم که رضایی اول انشاهایش شبیه احمدی شد.یعنی جملات مشابه،کلمات مشابه وموضوعات مشابه.ولی به مرور دوباره انشاهایش بدتر از قبل شد.ماجرا را از خودش جویا شدم.گفت:《راستش از اینکه احمدی از من بهتر انشا می نوشت راضی نبودم. سعی کردم منم مثل او بنویسم.به تمام انشا هایش با دقت گوش میدادم تا به راحتی مثل اون بنویسم و روش رو کم کنم. دو،سه تا انشا که شبیه اون نوشتم؛معلم قضیه را فهمید و گفت خودم انشا بنویسم وگرنه دیگه نمره نمیگیرم.هرچی فکر می کردم نه دیگر می توانستم مانند احمدی بنویسم نه مانند خودم.چون چهار هفته انشا ننوشته بودم و ذهنم قفل شده بود. دایره لغاتم پراکنده شده بود.قلم به دستم نمیرفت.خیلی اوضاع بدی بود. هنوزم چیزی از این اتفاقات نگذشته ولی هنوز راهی پیدا نکردم.》 بعد از سکوتی من گفتم:《اینکه از روی دیگران بنویسی اصلا درست نیست؛هر انسانی باید مثل خودش باشد.تو باید دوباره چندتا انشا بنویسی تا ذهنت باز بشه.》بعد با لبخند گفتم:《رضایی خواست انشا نوشتن احمد را یاد بگیرد،انشا نوشتن خودشم فراموش کرد! تایید یادت نره دنبال کن سوالاتو ببینم جواب بدم 😍

سوالات مشابه درس 3 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام