جواب معرکه
🌱به نام خدا 🌱🪴موضوع:اتوبوس شلوغ🪴سوار اتوبوس شدم انبوهی از جمعیت را دیدم که هر کدام از آنها بر روی صندلی هایشان نشسته بودند صدای آنها تمام فضای اتوبوس را فرا گرفته بود .جوان هایی که بر روی صندلی هایشان نشسته بودند به احترام سالخورده هایی که ایستاده بودند بلند شدند و جاهایشان ر به آنها دادند. هرچند اتوبوس شلوغ بود ولی گرمای محبت بین آنجا ایجاد شده بودند. همه آنها خوشحال بودند و انرژی خاصی وجود آنها را فراگرفته بود از پنجره بیرون را تماشا میکردم مردمان هر کدام مشغول کاری بودند رفته رفته تعداد جمعیت در اتوبوس کم میشد و صدای آنها کمتر.وای با پیاده شدن آنها مردمان جدیدی سوار اتوبوس میشدند درحالی که از پنجره اتوبوس بیرون را تماشا میکردم و غرق زیبایی و مهربانی مردمان شده بودم و از خونگرمی آنها لذت میبردم ناگهان صدایی ر شنیدم که مرا جذب خودش میکرد و احساس آرامش میداد پسر بچه ای به همراه برادرش موسیقی مینواخت و لبخندی بر روی مردمان می انداختند و در مقابل آن پاداش میگرفتند و لبخند مَلیحی بر روی لب های آنها نمایان میشد و دیگر به مقصدم رسیده بودم و از تمام مردمان اتوبوس خداحافظی کردم و بهترین شروع صبح بود و بسیار خوشحال بودم که با مردمان جدیدی آشنا شده بودم .