اون لحظه ای که بچه ها دارن باهم توی کلاس حرف میزنن و به یکدفعه مراقبی که همه بچه ها ازش یه عنوان صگ ترین معلم یاد میکنن وارد میشه و میفهمی راهی واسه تقلب نیست؛ خیلی استرس گرفتی...
مراقب: بچه ها ساکت میخوام برگه هارو پخش کنم ببینم حرف میزنین برگتو پاره میکنم با کسیم شوخی ندارم
قبل اینکه برگه آزمونو بدن، برگه حضور غیابو میدن و امضا میزنی و میدی به نفرجلوییت... برگه امتحانو میزارن جلوت، فقط یکیه، میفهمی بقیش هنوز چاپ نشده