من واست می نویسم دوست نداشتی ننویس معمولا انشاهای من مطابق با روز و حس و. حال خودمه
زیارت(حالت عینی می نویسم برات)
راهی سفری بودم سفری به مشهد مقدس برای زیارت مرقد امام رضا علیه السلام مشهور به ضامن آهو.از این که زیارت مشهد مقدس در 7آبان نصیبم خواهد شد بی اندازه خوشحال بودم چون مصادف بود با شهادت آقا امام رضا و من روز وفات را در حرم وی خواهم بود.همیشه سفر را دوست داشتم مخصوصا سفر های زیارتی را تدارکات وسایل سفر، بستن چمدان خداحافظی با خانواده دوستان حلالیت طلبی از همه و چه لحظه خوشی ست زمانی ک همه می گویند زیارت قبول مارا هم دعا کن قدم گذاشتم در جاده هایی آشنا برای منی که بارها و بارها به زیارت آقا امام رضا رفته ام دیدن آدم های جدید و... همه و همه شوق مرا برای سفر بر می انگیزد اما این بار فرق دارد به دیدن آشنایی میروم که اورا از کودکی می شناسم کسی که همیشه نام و یادش همراهم بود خوب به یاد دارم که مادرم همیشه در زمان هایی که میخواست برای من دعا کند میگوید یا ضامن آهو خودت مراقب فرزندم باش کاش همه ما میتوانستیم فردی به بزرگی وی باشیم.
یکم کوتاه شد خودت شاخ و برگ بده