ریاضی پنجم -

فصل چهارم ریاضی پنجم

🌈Aynaz 🖤mehdipour 🌊

ریاضی پنجم. فصل چهارم ریاضی پنجم

هرکی اینو حل کنه حتی یک سوال ( که کسی انجام نداده باشه) معرکه میدم

جواب ها

جواب معرکه

Nima Farshin

ریاضی پنجم

داستان سکه طلا در مورد یه پیرزن خیّری بوده که هر وقت میرفته خونه یک نفر که درمانش کنه یه سکه ی طلا هم بش میداده یه شب یه دزدی از لای درختا می‌بینه چراغ به خونه روشنه وقتی به کلبه رسید دید پیرزنی پشت میز نشسته و سکه های طلا تو دستشه فرداش دنبال پیرزن راه میفته ببینه که کجا میره غروب که میشه هوا بارونی میشه پیرزن میاد خونه با خودش میگه که میخواد بارون بیاد سقف کلبه ام هم سوراخه می‌بینه که دزده تو خونش نشسته دزد میگه پیدات کردم طلاها کجاست؟ همون لحظه یه دختر بچه میاد و میگه که حال مادرم بده خواهش میکنم کمکش کن دزده هم میگه که تو برو من خونتو تعمیر میکنم

جواب معرکه

معلم 🙂

ریاضی پنجم

سلام در مورد یک پیرزن فداکار و یک دزد که پیرزن مریض ها درمان میکرده و به هر که،که پول و اینای زیادی نداشتن یه سکه ی طلا می‌داده یه روز اون دزد یه طلا نورانی دست پیرزن تو کلبه میبینه ،که پیرزن میگه من ثروت مند ترین آدم جهانم و اون دزد وایمیسته که پیرزن از خانه بره بیرون اون طلا بدزده وقتی که پیرزن میره بیرون که چند مریض درمان کنه دزد میره توی کلبه ی اون و هرجا میگرده طلا پیدا نمیکنه و میره بیرون و از چند نفر میپرسه که اون پیرزن کجا رفته و دنبال پیرزن میره تا بلاخره میرسه بهش و پیرزن میگه تو راه زیادی بخاطر من امدی و حتما به این پول نیاز داری و سکه میده به دزد ولی یه دختر از راه میرسه و میگه که حال مادرم خرابه بیا خوبش کن و دزد هم اون سکه به پیرزن پس میده که بده به اون خانواده

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت