جواب معرکه
در مورد صدای باران
صدای باران، سمفونی بیکلام طبیعت، همیشه برای من حسی عجیب و آرامشبخش داشته است. گاهی، لطیف و آرام همچون نوازش مادرانهای بر روی برگها میبارد، و گاهی، خروشان و توفنده، فریادی از دل طبیعت است که به گوش میرسد.
وقتی قطرات باران به آرامی بر سطح شیشه مینشینند، و ریتمی یکنواخت و آرام ایجاد میکنند، ذهن من به سکوت فرو میرود. انگار همه نگرانیها و مشغلههای روزمره، در این ملودی آرامشبخش غرق میشوند و جای خود را به آرامشی عمیق میدهند. در این هنگام، میتوانم خودم را در خیال و رویا گم کنم و به لحظاتی از زندگی فکر کنم که با آرامش و سکوت همراه بودهاند.
اما هنگامی که باران با شدت میبارد، و رعد و برق آسمان را روشن میکند، صدای آن به خروش و غرشی قدرتمند تبدیل میشود. این صدا، قدرت طبیعت و عظمت خلقت را به رخ میکشد. در این لحظات، احساس کوچک بودن در مقابل عظمت طبیعت، حس شگفتانگیزی است که هرگز فراموش نخواهم کرد. در این شلوغی صوتی، میتوانم به فکر قدرت و پایداری طبیعت باشم.
صدای باران، برای هر کس میتواند معنی و مفهومی متفاوت داشته باشد. بعضی آن را نماد غم و اندوه میدانند، و بعضی دیگر، نشانه امید و نو شدن. اما به هر حال، این صدا، جزئی جداییناپذیر از زندگی ماست و یادآور زیباییها و قدرت طبیعت است. و هر بار که صدای باران را میشنوم، در این سمفونی بیکلام طبیعت، لحظاتی از آرامش و تعمق را تجربه میکنم.