جواب معرکه
معرکه یادت نره
موضوع انشا دربارهی کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد
در زمان های قدیم در دامنه دو کوه دو روستا به نام های بالا ده و پایین ده وجود داشت که از وسط این دامنه یک رود می گذشت و به هر دو روستا راه داشت و زمین های کشاورزی روستائیان را آبیاری می کرد.
یک روز ارباب بالا ده طمع کرد و تصمیم گرفت زمین های پایین ده را هم صاحب شود، به همین خاطر به افرادش دستور داد تا راه رودخانه به پایین ده را مسدود کنند، بعد از مدتی محصولات زراعی پایین ده خشک شد و زمین های کشاورزی آن ها به شکلی در آمد که دیگر نمی شد در آن محصولی کاشت و برداشت کرد.
ارباب و مردم پایین ده برای شکایت به بالا ده آمدند و به ارباب بالا ده گفتند که رودخانه را دوباره به حالت قبل برگرداند، اما او با گستاخی به آن ها گفت که این کار نشدنی است و تنها راهی که آن ها دارند باید زمین هایشان را به ارباب بالا ده واگذار کنند.
مردم پایین ده از این حرف ارباب بالا ده بسیار ناراحت شدند و دنبال راه چاره ای گشتند و راه حلی برای این کار پیدا کردند، آن ها قناتی در پایین ده حفر کردند و بعد از مدتی وضعیت زمین های کشاورزی شان به حالت قبل بازگشت.
دیری نگذشت که آب رودخانه ی بالا ده خشک شد و این بار ارباب بالا ده بود که سراغ مردم پایین ده رفت برای شکایت، زمانی که او از مردم پایین ده درخواست کرد تا یکی از قنات ها را به طرف روستای بالا ده سرریز کنند پاسخ آن ها این چنین بود: آب از پایین به بالا نمی رود، کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد.
برداشتش میشه که به کسی بدی نکنیم چون ممکن است روزی نیازمند همان آدم شویم و بدی ما را تلافی کند.