نگارش هشتم -

درس 6 نگارش هشتم

𝗟𝗲𝗼𝗿𝗮

نگارش هشتم. درس 6 نگارش هشتم

یکی میتونه درباره انشای پروانه ای هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید بفرسته برام از گوگل نباشه تاج میدم به دو نفر اول؟

جواب ها

جواب معرکه

࣪ 𓇼̟ ٜ ۪

نگارش هشتم

شب بود و تاریکی همه‌جا را فرا گرفته بود. پروانه‌ی کوچکی که در دل شب گم شده بود، به دنبال روشنایی می‌گشت. بال‌های نازکش از سرما می‌لرزید و قلب کوچکش از ترس تاریکی به تپش افتاده بود. ناگهان، در دوردست، نور کوچکی دید. نور شمعی بود که آرام و بی‌صدا در تاریکی می‌سوخت. پروانه با دیدن نور شمع، بال‌هایش را تندتر زد و به سمت نور پرواز کرد. هرچه نزدیک‌تر می‌شد، گرمای نور شمع بیشتر او را به خود جذب می‌کرد. شمع، با شعله‌ی کوچکش، نه تنها تاریکی را از بین می‌برد، بلکه امید و آرامش را به دل پروانه بازمی‌گرداند. پروانه دور شمع چرخید و با خود فکر کرد: 'چقدر عجیب است که این شمع کوچک، با وجود تاریکیِ شب، این‌قدر قوی و روشن است.' او فهمید که حتی کوچک‌ترین نورها هم می‌توانند در تاریکی‌های زندگی، راهنما و نجات‌بخش باشند. شمع هم انگار حرف‌های پروانه را فهمیده بود و با شعله‌ی آرامش به او لبخند می‌زد. پروانه تصمیم گرفت دیگر از تاریکی نترسد، چون می‌دانست که همیشه نور کوچکی وجود دارد که می‌تواند راهش را روشن کند. این داستان به ما یادآوری می‌کند که حتی در تاریک‌ترین لحظات زندگی، همیشه امید و روشنایی وجود دارد. فقط کافی است به دنبالش بگردیم و به آن ایمان داشته باشیم. بفرما تاج یادت نره پاره شدم

Daryasadat

نگارش هشتم

به منم تاج بده دیگع تاججججججج حال ندارم انقد تایپ کردم بخدا

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت