نگارش هشتم -

درس 6 نگارش هشتم

علی اصغرجمشیدی

نگارش هشتم. درس 6 نگارش هشتم

انشا درموردزبان سرخ سرسبزمی دهدبرباداز گوگل نباشه لطفا

جواب ها

زبان سرخ سرسبز می‌دهد بر باد، یک ضرب‌المثل یا اصطلاح معروف در فرهنگ فارسی است که به معنای این است که حرفی که از دلی پرخاش‌گر یا با احساسات شدید بیان شود، ممکن است به راحتی در باد برود و تأثیری نداشته باشد. بنابراین، می‌توانیم انشایی درباره‌ی این موضوع بنویسیم. **عنوان انشاء: اهمیت درک و تفکر قبل از صحبت کردن** وقتی به این ضرب‌المثل فکر می‌کنم، یاد می‌آورم که هر کلمه‌ای که از زبان ما خارج می‌شود، بار احساسات و تفکرات ما را به دوش می‌کشد. آیا تا به حال شده که در یک لحظه عصبانی یا ناراحت حرفی بزنیم که بعداً از گفتنش پشیمان شویم؟ این دقیقا همان مفهوم زبان سرخ سرسبز است. اگر ما بدون فکر، از سر عصبانیت صحبت کنیم، ممکن است کلمات‌مان مانند برگ‌هایی که به باد می‌افتند، بی‌معنی و بی‌اثر شوند. در زندگی روزمره، ارتباطات مؤثر بسیار حائز اهمیت است. خوب است قبل از اینکه چیزی بگوییم، چند لحظه فکر کنیم که آیا این حرف می‌تواند ناراحتی یا سوءتفاهم ایجاد کند یا خیر. همچنین، در نظر داشته باشیم که کلمات می‌توانند قدرت بسزایی در ایجاد تغییرات مثبت یا منفی در زندگی دیگران داشته باشند. به عنوان یک دانش‌آموز، من دریافته‌ام که در کلاس یا در جمع دوستان، اگر نظرم را با آرامش و دقت بیان کنم، دیگران نیز به حرف‌هایم گوش می‌دهند و نظرم را جدی خواهند گرفت. بنابراین، من سعی می‌کنم همیشه قبل از صحبت کردن، احساساتم را کنترل کنم و با تفکر صحبت کنم. بنابراین، زبان سرخ سرسبز می‌دهد بر باد، به ما یادآوری می‌کند که کلام ما باید با تفکر و درایت بیان شود. شاید اگر یاد بگیریم که با احتیاط بیشتری صحبت کنیم، کلمات ما هرگز در باد نخواهند رفت و اثر آن‌ها در زندگی دیگران ماندگار خواهد بود. این انشاء به ما یادآور می‌شود که کلمات می‌توانند مانند گل‌های زیبایی باشند که اگر با دقت و درستی استفاده شوند، می‌توانند محیط اطراف ما را زیباتر کنند.

معصومه

نگارش هشتم

ببین خوبه گوگل نیس تاج میدی زبان سرخ، سر سبز می‌دهد بر باد در روزگاری نه چندان دور، در سرزمین پهناوری که کوه‌های سر به فلک کشیده و دشت‌های وسیع و حاصلخیزی داشت، زبانی سرخ‌فام و آتشین زندگی می‌کرد. این زبان، که به “زبان سرخ” معروف بود، قدرت عجیبی داشت. هر کلامی که از دهان او خارج می‌شد، می‌توانست سرسبزی و خرمی را به ارمغان بیاورد. او می‌توانست با سخنانش بذرهای خشکیده را جوانه زده و درختان پژمرده را دوباره زنده کند. در کنار او، “سر سبز” نیز زندگی می‌کرد. سر سبز، نمادی از طبیعت بکر و دست نخورده بود. او جنگل‌ها را می‌پروراند، رودخانه‌ها را جاری می‌ساخت و حیوانات را در پناه خود جای می‌داد. زبان سرخ و سر سبز، رابطه تنگاتنگی با یکدیگر داشتند. زبان سرخ، با کلام خود از سر سبز محافظت می‌کرد و سر سبز، با زیبایی و سخاوتش به زبان سرخ الهام می‌بخشید. اما افسوس که روزگار بر وفق مراد هیچ کس نمی‌ماند. کم‌کم، زمزمه‌های ناخوشایندی در گوش سرزمین پیچید. انسان‌ها، که روزی قدردان نعمت‌های سر سبز بودند، به طمع افتادند و شروع به تخریب و نابودی کردند. درختان را قطع کردند، رودخانه‌ها را آلوده ساختند و حیوانات را بی‌رحمانه شکار کردند. زبان سرخ، که شاهد این فجایع بود، رنج می‌کشید. او با تمام وجود سعی کرد تا با سخنانش جلوی این ویرانی را بگیرد. او از انسان‌ها خواست که به آغوش طبیعت بازگردند و قدردان نعمت‌های الهی باشند. اما گوش شنوایی وجود نداشت. انسان‌ها، مست قدرت و ثروت، راه خود را می‌رفتند و به هیچ چیز جز منافع خود فکر نمی‌کردند. کم‌کم، قدرت زبان سرخ رو به زوال رفت. او دیگر نمی‌توانست مانند گذشته، سرسبزی را به ارمغان بیاورد. سخنانش، پژمرده و بی‌اثر شده بودند. سر سبز نیز، تاب تحمل این همه بی‌مهری را نداشت. جنگل‌ها خشک شدند، رودخانه‌ها به بیابان تبدیل شدند و حیوانات، آواره و سرگردان شدند. در نهایت، زبان سرخ و سر سبز، هر دو تسلیم شدند. زبان سرخ، خاموش شد و سر سبز، از بین رفت. و اینگونه بود که زبان سرخ، با تمام قدرت و توانایی خود، نتوانست از سرسبزی و خرمی سرزمینش محافظت کند و سرانجام، بر باد رفت. این داستان، یادآوری می‌کند که زبان، چه قدرتی دارد و چگونه می‌توان با سخنان نیکو، از طبیعت و محیط زیست خود محافظت کرد. همچنین، به ما هشدار می‌دهد که بی‌توجهی به طبیعت، چه عواقب جبران‌ناپذیری می‌تواند داشته باشد. بیایید با زبان سرخ خود، از سرسبزی سرزمینمان محافظت کنیم، قبل از آنکه خیلی دیر شود.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت