1. گاه گاهی قدمی پیش بیا در دل من
تا زنی آخر بسوزی دل و جانم یا نه!
2. گر چه هر دم برود عمر، دگر میآید
دل و جان هر دو گرفتار، پدر میآید
3. روز و شب در فکر یاران، عاشقان بیقرارند
ما بمانیم و یاران در کنار هم بیقرارند
4. من از دست تو ای دلبر، شدم چون شمع سوخته
تو از دست من ای جانان، بدینسان دل شکسته
5. آسمان صاف و روشن است، لیک دلها تیره و تار
چهرهات شاد و خندان است، قلبت اما غمخوار
6. نور صبح از خورشید تابان، شبانگاه تاریک است
دل ما از دوری یار، دیدهمان باریک است
7. گاه مست و خوشحالیم، گاه غمگین و نالان
با تو هم دل خوش داریم، بیتو هر روز پریشان
8. خانه پر ز شور و شادی، لیک دلها در غم است
غم ز دل دور کنیم، باز هم دل بیغم است
9. روزها گرمی و روشن، شبانگاه سرد و تاریک
زندگی گرمی باشد، بیتو دلها سرد و تاریک
10. در کنار همیم و شاد، دوری که بین ماست
نزدیکی در دل ما، فاصله از آن ماست
امیدوارم این ابیات برایتان جالب باشند
لطفا تاج فراموش نشود