نگارش دهم -

درس1 نگارش دهم

نگار ...

نگارش دهم. درس1 نگارش دهم

یه مثل نویسی از انشای بار کج به منزل نمی‌رسد میشه بفرستید لطفا

جواب ها

روزی روزگاری ی پدر که یروزبه بیرون رفته ی لباس بسیار گران قیمت و زیبا را میدزددو به خانه میاد و به پسرش میگوید کهاین لباس را بفروش. و پسر هم راه میافتد به یک روستا میرود و برای اینکه خستگیش در شود به استراحتگاه میرود و در همان لحظه یک فردی که اسمش رو. میتونی بگی خسرو یا هر چیزی که دوست داری بزار به اسم خسرو می آیدو میبیند که آن پسر یک لباس گران قیمت دارد ومیگوید وقت آن است که بروم و آن لباس را از او بدوزدم و میرود پیش آن پسر و با او احوال پرسی کردو به پسر گفت تو خسته هستی یک قهوه برایت بیاورم و پسر هم قبولکرد و وقتی قهوه را خورد میخواست یک ابی به دست و صورتش بزند و به خسرو گفت حواست به لوازم من باشد و خسرو گفت خیالت تخت حواسم هست ووقتی پسر برگشت دید که خسرونیست وفهمید که او را گول زده است و پسر ناراحت به خانه برگشت. و وقتی رسید پدرش با خوشحالی گفت ان را فروختی پسر گفت بار کج به منزل نمرسد

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت