کتاب فارسی با نوای گرم و صمیمی به کتاب علوم نگاهی انداخت و گفت: «سلام دوست قدیمی! تو همیشه پر از معما و کشف هستی، نه؟» کتاب علوم با خندهای در پاسخ گفت: «بله! من عاشق اینم که به بچهها هیجان تجربههای علمی رو نشون بدم. تو چطور؟ ادبیات و شعر و داستان چطور پیش میرن؟»
کتاب فارسی لبخند زد و گفت: «همچنان شیرین و دلنشین هستم. میکوشم تا زیباییهای زبان فارسی و گنجینههای ادبی را به شاگردان نشان دهم. میخواهم آنها را با شعر و نثر آشنا کنم.»
کتاب علوم سری تکان داد و افزود: «ما همکاران خیلی خوبی برای هم هستیم؛ من به آنها یاد میدهم چگونه پدیدههای طبیعت را کشف کنند و تو ذهن آنها را با زیباییهای زبان و ادبیات پرورش میدهی.»
دوست من اگر جواب سوالت رو گرفتی اون تاج زیر رو پر رنگ کن😁