فارسی ششم -

درس 16 فارسی ششم

سوال واضح !

yalda🇮🇷

فارسی ششم. درس 16 فارسی ششم

معرکه میدم 🧡✨

جواب ها

جواب معرکه

آسمان بـه یکباره روشن و خاموش شد. صدای عجیبی بـه گوش رسید. گویا رعد و برق اسـت. آسمان سیاه و قرمز شد… و باران شروع بـه بارش کرد. آرام آرام بارید، آسمان بیخودی شلوغش کرده بود،مـن خودم شاهد بودم ! بوی خاک هوا را برداشته بود، تند تند نفس هاي عمیق می کشیدم تا بیشتر بوی خاک را استشمام کنم. اما هر چـه میگذشت شدت بارش باران بیشتر می‌شد روی لباس هایم علامت قطره هاي باران افتاده بودو خیس شده بود. برگ هاي درختان هم حسابی شسته و شفاف شده بودند،گویی حمام کرده اند! مادران چادرشان رابه روی سر کودکشان می کشیدند تا مبادا خیس شوند و سرما بخورند،اما مـن بی خبال دنیا… دستانم را باز می‌کردم صورتم را بالا می‌گرفتم تا هر چـه باران هست نصیبم شود. چندی نگذشت کـه خیابانها پر از آب شد،اتومبیل ها با برف پاک کن هاي روشن شان کـه از خیابان می گذشتند آب کف خیابان رابه اطراف می پاشیدند.گنجشک ها و یاکریم ها سراسیمه بـه دنبال پناه گاه میگشتند،گویا لانه شان را گم کرده بودند. بالاخره بـه کوچه مان رسیدم. خدای مـن ! چقدر آب در چاله چوله ها جمع شده اسـت ! قبل از بارندگی بنظر می رسید کـه کوچه ي بی عیب نقصی داریم!!! اما حالا می‌بینم کـه کوچه پر از چاله هاي کوچک و بزرگ اسـت. بارش باران تقریباً قطع شده بود،فقط قطره هایي کوچک و با فاصله از آسمان می چکید و روی آب هاي جمع شده در چاله می افتاد و حلقه هاي زیبایی را بوجود می آورد… زنگ خانه را زدم.مادر درب را باز کرد و بـه مـن خيرمقدم گفت. لباس هایم را عوض کردم و کنار بخاری نشستم و مهمان یه فنجان چای گرم مادرم شدم…

$ailya/ :=(:

فارسی ششم

من بودم ب خوب بود روز بارانی

جواب معرکه

مهدیس __.

فارسی ششم

گاهی اوقات هم پیش می آید که با کتاب و دفتر یا دستتان بر روی تنم می کوبید که حسابی درد دارد اما من نمی توانم چیزی بگویم و به شما اعتراض کنم. وقت امتحانات که می شود با استرس وارد کلاس می شوید و تا پایان امتحانات اوضاع همین است و وقتی امتحانتان را خراب می کنید سر به روی شانه ی من می گذارید و می فهمم که در دل می گویید کاش بیش تر درس می خواندم. تابستان که از راه می رسد همه جا سوت و کور است و من دلم خیلی برایتان تنگ می شود اما می دانم که پاییز دانش آموزان جدیدی را خواهم دید و با آن ها آشنا خواهم شد، پس تا آن موقع چاره ای جز انتظار ندارم و با آمدن پاییز باز هم سر و صدای شما در مدرسه و کلاس می پیچد. در آخر از شما خواهش می کنم که به من احترام بگذارید و به سالم ماندنم اهمیت بدهید تا من بتوانم سال های سال دانش آموزان جدید را در آغوش خودم جا بدهم و آن ها هم مثل شما هر سال یک پله بالاتر بروند و به موفقیت نزدیک تر شوند، چون تنها آرزوی من این است که موفقیت تک تک شما را ببینم و شاهد این باشم که با هم بودن ما به ثمر و نتیجه برسد و تک تک شما آدم های موفقی شوید.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت