همتا

نگارش نهم. درس 8 نگارش نهم

لحظه ای به یاد ماندی با انکه هوا بسیار سرد بود  اما دل من همچون کرسی گرم بود  زیرا منتظرش بودم  منتظر صدای  بوت  کهنه اش،  بوی کت چرمی اش  که  عطر     (Roger & Gallet Open)  زده بود صدای بادها همچون اهسته از کنار گوشم میگذشت و رقصیدنش لابه لای انگشتانم من را به وجد میاورد به این فکر میکردم که لحظه ی که دیدمش چه بگویم؟ سلام ، چطوری ،  خیلی وقته ندیدمت  درست مثل  احمق ها شده بودم  همانطور که داشتم فکر میکردم  بوی عطری اشنا به مشامم خورد ناگهان دو دست گرم  به دور کمرم حلقه خورد و این  سخن را در 

جواب ها

جوابی تا کنون ثبت نشده

سوالات مشابه درس 8 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام