مادر من مهم ترین آدم زندگی ام است و او را یکی از قوی ترین آدمهای دنیا میدانم. او یک معلم در زندگی من است. نه تنها من را تشویق میکند؛ بلکه هنگام کارهای اشتباه تنبیه هم میکند. موهای مادرم بلند است و با گذشت زمان رو به سفیدی میرود. عاشق این است که با دوستان و فامیل حرف بزند. همیشه تلفنش اشغال است! یا دارد با خاله ام درباره دستور پخت فلان غذا بحث میکند؛ یا به دنبال این است که احوال زندایی ام که مریض شده است را بگیرد. گاهی این تماس ها ساعت ها طول میکشد
مادرم خیاطی را دوست دارد. همیشه دلش میخواهد لباسهایش را خودت بدوزد. گاهی برای من نیز لباس میدوزد. او به نظافت و تمیزی خیلی اهمیت میدهد و دوست دارد همیشه خانه تمیز باشد. همیشه یک تمیزکننده با یک پارچه در دستش است و دور خانه میچرخد و گرد و خاک وسایل خانه را میگیرد یا با جاروبرقی فرشها را تمیز میکند. تلویزیون را دوست دارد و سریال ها را دنبال میکند. گاهی اینقدر غرق در تماشای سریال است که دیگر هرچه او را صدا میزنم نمیشنود!
مادر من بسیار خوش قلب است. همیشه دوست دارد به افراد فقیر کمک کند و مشکلاتشان را حل کند. همیشه هم دوست دارد د