جواب معرکه
شب شده بود. همه جا در سکوت فرو رفته بود. یکدفعه مداد رو به پاککن گفت: متأسفم.
پاککن گفت: چرا؟ تو هیچ کار اشتباهی نکردی.
مداد جواب داد: متأسفم چون به خاطر من اذیت میشوی، هر وقت که من اشتباه میکنم، تو همیشه آمادهای آن را پاک کنی. ولی وقتی اشتباهاتم را پاک میکنی. بخشی از وجودت را از دست میدهی و هر بار کوچک و کوچکتر میشوی.
پاککن جواب داد: درست است اما برای من مهم نیست. میدانی! من برای همین ساخته شدهام، من ساخته شدهام تا هر وقت تو اشتباه کردی به تو کمک کنم با این که میدانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای من را خواهد گرفت. من از کارم رضایت کامل دارم! پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار من اصلاً دوست ندارم تو را ناراحت ببینم.
مداد در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود، گفت: ممنونم پاککن عزیز.
گفتگو بین مداد و پاککن برای من الهامبخش بود. در زندگی ما انسانها والدین مانند پاککن و فرزندان مانند مداد هستند. پدر و مادر همیشه درکنار فرزندان هستند و اشتباهات آنها را پاک میکنند.
حتی گاهی آسیب میبینند و کوچکتر و پیرتر میشوند و عاقبت از دنیا میروند. اگرچه فرزندان جایگزین دیگری مانند همسر و یا دوستان مییابند ولی هیچکدام جای پدر و مادر را نمیگیرد. والدین همیشه از آنچه برای فرزندانشان کردهاند، شادمانند. و هیچگاه دوست ندارند عزیزشان را نگران و ناراحت ببیند.
در تمام طول زندگی من یک مداد بودهام و این موضوع که والدین مانند پاککن هر روز کوچک و کوچکتر میشوند مرا پر از درد و رنج میکند، چون میدانم که یک روز آنها را من را ترک خواهند کرد و خردههای پاککن تنها چیزی خواهد بود که به خاطرم بیاورد روزی چه کسانی را داشتم.