موضوع: باران
من باران آری گاهی برای رفع دلتنگی دریا ها و گاهی برای رفع نیاز دریاها می بارم گاهی برای آرامش بخشیدن به حکومت ابرها و گاهی برای تسکین جان ها فقط می بارم .
گاهی اندک اندک و گاهی تند تند می بارم گاهی اوقات ممکن است سیل شوم امانه از جنس ویرانی بلکه از جنس عشق مور چشمی شوم برای عاشقان خط خوره
داستان من رمان بیگانگی هاست میان چهارستون بی وفای دنیا دریا،جنگل،احساسات،...من از جنس علایق هستم نه خلایق قطره هستم اما نه از جنس اشک بلکه شوق بر کوچه های قلب های غبار گرفته بر خیابان ها جاری ام بر روی بیابان ها مانند چتری ام که نمی گذارم آنها خیس غم های من شوند.
آری دنیای من پر از هیاهو ست قطره های من پر از گریه ی ناپیدا زیر زخم های پنهان و من خود عاشقی هستم که در این عالم بزرگ به دنبال معشوق خود می گردم دریا ها و خیابان ها بهانه اند