۱کتاب خوب مانند چشمه زلالی است که طعم بینظیر دانش و علم را به ما می چشاند
۲مادر ستونی اساسی برای ساختمان خانواده است که با نبودش بنای ساختمان خانواده ویران میشود
۳باد مانند شانه مو های درختان را شانه میکند و برگ های اضافی را جدا میکند
۴دانه های نرم برف به مانند پنبه میریزن و روی زمین را مانند لحافی سفید میپوشاند
۵ امروز لکه های ابر مانند محافظی جلوی خورشید را گرفتع اند گویی میخاهند کسی او را نبیند
۶بوی دلنشین غذا شکمم را صدا میکند و در تمام خانه میپیچد
۷کوچه ها را یکی پس از دیگری میگذراندم اما راه انگار کش آمده بود و تمامی نداشت من همچنان با امید واری برای گفتن راز دلم به او میدویدم اماا او در لا به لای کوچه ها گم شده بود
هشتم کامل نیست 😅😅