چند سالیست که خشکسالی همه ی این سرزمین پر وسعت را گرفته است .
برای فراهم نمودن آب باید به شهر های مرکز رویم تا آب و غدا تهیه کنیم.
درختان کم جان در پی این چند سال بی آبی و تشنگی زیاد را تحمل می کنند و همچنان به بارش باران دل خوش نموده اند، اما هیچ نیروی در آنها باقی نماند چون هرزگاه که صدا هوهوی باد گوش همه ساکنان را به خود میگیرد دوباره شاخه دیگر از آنها بر اثر باد بر زمین خست می افتد.
اینجا هیچ گل و گیاهی را نمی شود یافت کرد آنچنان این قحطی سر به فلک کشیده اکثر ساکنان به شهر های دیگر که در آنها می شود آب و غذا یافت کرد کوج می کنند......