fati

نگارش نهم. درس 7 نگارش نهم:

انشا درمورد درختی که پا در هواست وریشه هاش در ابر فرورفه وشاخه هاش روی زمین گسترده شده است؟

جواب ها

y. t

نگارش نهم

درخت معلق در خیال‌انگیزترین منظره‌ای که چشم می‌تواند ببیند، درختی قد علم کرده بود. نه بر زمین، نه در آسمان، بلکه معلق بین این دو جهان. گویی ریشه‌هایش دل از خاک بریده و هوای ابرها را به سر داشت، و شاخه‌هایش، دلتنگ زمین، دست تمنا به سوی آن دراز کرده بودند. این درخت، نهالِ یک رویا بود. ریشه‌هایش در میان ابرها، گره خورده با رشته‌های باران و پیچیده در مه، تغذیه می‌شد از امید و خیال. هر قطره‌ای که از آسمان می‌چکید، جانی تازه می‌بخشید به ریشه‌های سفید و درخشانش. گویی ابر، مادرِ این درخت بود و او را با شیره‌ی جانش سیراب می‌کرد. ریشه‌هایش، فرشِ سپیدی گسترده بودند بر پهنه‌ی آسمان، و هر دم با وزش باد، رقصی هماهنگ به نمایش می‌گذاشتند. تنه ی درخت، استوار و محکم، گذرگاهِ بین دو دنیا بود. تنه ای پیچ خورده و کهن، که حکایت از سال‌های بی‌شماری داشت که در این معلق‌گاه گذرانده بود. پوستش، پوشیده از نقش‌هایی بود که هر کدام، قصه‌ای داشتند از لمس ابرها و بوسه‌ی باران. اما شگفتیِ اصلی، در شاخه‌های درخت بود. شاخه‌هایی بلند و پر پیچ و خم، که انگار دلشان برای زمین تنگ شده بود. آنها، دستِ نیاز به سوی خاک دراز کرده بودند، و با هر وزش باد، تمنای رسیدن به زمین را زمزمه می‌کردند. شاخه‌ها، چونان دستانِ یک مادر، باز شده بودند تا فرزندانش را در آغوش بگیرند. و چه بسیار پرندگانی که بر این شاخه‌ها آشیانه ساخته بودند، و چه بسیار سایبانی که برای خستگانِ راه فراهم می‌کردند. برگ‌های درخت، نه سبز بودند و نه آبی. بلکه طیفی از رنگ‌ها را در خود جای داده بودند. هر برگ، آینه‌ای بود که تصویری از آسمان و زمین را به نمایش می‌گذاشت. گاه، رنگ آسمان به خود می‌گرفتند، و گاه، سبز می‌شدند به رنگِ دشت. و در غروب، رنگِ سرخی به خود می‌گرفتند، گویی در حال خداحافظی با خورشید بودند. این درخت معلق، نمادی بود از امید و تلاش. از رها کردن وابستگی‌ها و در عین حال، حفظ ارتباط با ریشه‌ها. او به ما یادآوری می‌کرد که می‌توانیم در هر شرایطی، ریشه در رویاهایمان داشته باشیم و شاخه‌هایمان را به سوی واقعیت‌ها بگسترانیم. می‌توانیم معلق باشیم بین خیال و واقعیت، و در عین حال، زندگی را با تمام وجود لمس کنیم. این درخت، فراتر از یک درخت بود. او، قصیده‌ای بود از زندگی، و تابلویی بود از امید. و هر کس که او را می‌دید، به یاد می‌آورد که می‌تواند، با ریشه در ابرها و شاخه بر زمین، زندگی را به زیباترین شکل ممکن تجربه کند.

سوالات مشابه درس 7 نگارش نهم:

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام