mahdis tabarraie

نگارش یازدهم. درس اول نگارش یازدهم

انشای خوب در باره ی برگ درخت.

جواب ها

دوازدهم ریاضی

نگارش یازدهم

در یکی از روز های قشنگ پاییزی ، وقتی مردم دوان دوان زیر شلاق های باران، از کوچه های زرد و قرمز شهر می گذشتند . در همان گوشه کنار ها ،درست در زیر تک درخت تاک کوچه گلها، برگی با روی زرد و رنگ پریده و افتاده از درخت، هنوز هم با دلی مجنون گونه منتظر بود.
دوازدهم ریاضی

نگارش یازدهم

بادی وزید و او را با خود به گذشته برد. با بغض و لجبازی گفت : اگر خواهش کنم چه ؟ و لبانش از بغض شروع به لرزیدن کرد خانمِ بهار، در عین طنازی باطنی اش پر از صبوری گفت : این قدر بی تاب نباش برگ کوچک من تا چشم برهم بزنی باز خواهم گشت و برگ را در آغوش کشید.
دوازدهم ریاضی

نگارش یازدهم

و برگ چه کودکانه فکر کرد می تواند عاشق بهاری شود که دیگر هرگز در زندگیش تکرار نخواهد شد. باد تند تر شده بود و سرما وجود شکننده اش را در بر گرفته بود با وجود همه ی اینها هنوز هم امید به برگشتن بهار داشت.
دوازدهم ریاضی

نگارش یازدهم

برگ کوچک اخرین برگ درخت بود و درخت با افتادنش به خوابی عمیق فرو رفته بود و او تنها تر از همیشه در خود فرو رفت و به یاد اورد روزهای گرم تابستان را ... همه مشغول کار بودند و برای میوه های تازه شکل گرفته مواد مغذی تولید می کردند . و او در دل کوچکش مدام می گفت پس بهار کی می آید ؟ روز ها پی در پی می گذشت و بلاخره پاییز هم از راه رسید اما او هم مثل تابستان خبری از خواهر بزرگترش نداشت .
دوازدهم ریاضی

نگارش یازدهم

پاییز بی رحم بود و با امدنش همه دوستان برگ کوچک را با باد های وحشی اش از بین برد . پاییز اشک تمام ابر هارا در اورده بود ولی برگ کوچک سخت مقاومت می کرد چه در مقابل باد های خشمگین زیر دست پاییز چه در مقابل سردی هوا وچه در مقابل مریضی سختش خم به ابرو نیاورد تا اینکه

سوالات مشابه درس اول نگارش یازدهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام