من باران هستم قطره هایی از جنس آب در دل زمین جاری میشوم بر کوه ها خمیازه میکشم و خود را میان عاشقانه های دریا ها می یابم چه زیباست وقتی عاشقان مرا دوا ،دریا ها مرا ساقی و صخره ها مرا در دل خودشان باقی میدانند سکوت من باران زیباست رعدو برق مرا هدایت میکند به سوی کوچه های غبار گرفته ابرها حامی من برای فریاد زدن بر سر دشت ها هستند اما هر چیزی قاتل خودش را دارد و قاتل من هم احساسات عمیق من هستند که بر زمین و زمان آوارند