نگارش دهم -

درس2 نگارش دهم

💜AMIR HOSEIN💜

نگارش دهم. درس2 نگارش دهم

مثل نویسی هر کی داره بفرسته صفحه ۳۹ ازگوگل نباشه

جواب ها

جواب معرکه

چند صد سال پیش مردی به نام ابویزید در کنار رود نیل زندگی می کرد، در آن منطقه شهری بود که مردم آن به ادیان مختلف معتقد بودند و حاکم آن شهر مردی ظالم بود که به نام دین یهود هر نوع بدی را انجام می داد. در این شهر یهودیان حرف اول و آخر را می زدند و اگر در میانشان کافری می یافتند آنقدر او را اذیت می کردند تا یهودی شود. در این شهر چیزی به اسم کمک به مستضعفین و گرفتن دست فقرا وجود نداشت و نیازمندان این شهر کم کم فقیرتر و ثروتمندان آن روز به روز پولدارتر می شدند. ابویزید که تازه به این شهر کوچ کرده بود، نمی توانست این وضعیت را تحمل کند و صدای اعتراضش را بلند کرد. او در خیابان های شهر رفت و مردم را به کمک به یکدیگر فرا خواند. او مردم را به مبارزه با ظلم و ستم یهودیان دعوت کرد. اما ابویزید از سرنوشتی که در انتظارش بود بی خبر بود، پس از مدتی سپاهیان حاکم آمدند و ابویزید را دستگیر کردند. مردم هم که می دانستند اگر حرف زیادی بزنند چه چیزی در انتظارشان است، هیچ کاری نکردند. به محض حضور ابویزید در برابر حاکم حکم اعدام او صادر شد، زیرا حاکم دوست نداشت هر روز صدای مخالفان خود را بشنود. آخرین جمله که ابویزید شنید این بود: «زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد»

جواب معرکه

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت