سلام.
هیجان زیادی داشتم از شدت خوشحالی مدام دستهایم را بهم میزدم باورم نمیشدچیزی راکه همیشه دررویاهایم میدیدم امروزمیتوانم لمس کنم باصدای کاپیتان به سمت رختکن رفتم ولباسم راپوشیدم کپسول های اکسیژن سنگین بودنداماذوق سفرم آنهرابرایم ازپرهم سبک ترمیکردآماده که شدم ازرختکن بیرون آمدم بقیه حاضربودندانگارازمن شوقشان بیشتربودپشت سرهم ردیفی قرارگرفتیم من نفروسط بودم باصدای دربازشدونوبتی پشت سرهم ازسفینه خارج میشدیم دونفرجلوی ام خارج شدندومن بادیدن صحنه روبرویم شگفت زده سرجایم میخکوب شده بودم باحرفی که لیزازدبه خودم آمدم وازسفینه خارج شدم اولین قدمم راروی کره ماه گزاشتم پایم که به سطح ماه برخوردکرد انگار که خاکی باشدزره های سفیدرنگی درهواپخش شدندچندقدمی راه رفتم احساس میکردم به تمام آرزوهایم دست یافته ام روی ماه زانو زدم وخاکش رابادستم لمس کردم برایم بی نهایت جالب بود باندشدم وایستادم قدم هایم رااستواروباجدیت برداشتم سطح ماه گودال های ریزودرشتی داشت که همین باعث میشدتلوتلوبخورم همه جاسفیدمتمایل به خاکستری بود به عقب برگشتم وبه فضاپیمانگاه کردم آنقدردرگیراحساساتم شده بودم که ازفضاپیمافاصله گرفته