نگارش نهم -

درس 1 نگارش نهم

طاها

نگارش نهم. درس 1 نگارش نهم

ادامه بدید خواهش میکنم تاج میدم

جواب ها

엣나 🙃

نگارش نهم

هوا گرگ و میش بود نسیم سردی تا کوچه ها روستا می‌وزید پیر مرد به آهستگی در خانه را باز کرد و قدم در کوچه گذاشت برف شب گذشته گوچه های روستا را سفید پوش کرده بود پیرمرد با نگاهی به دور و برش، حس تازگی و سکوت صبحگاهی را در دلش احساس کرد. برف نرم و لطیف زیر پاهایش می‌خزید و صدای خش‌خش آن در سکوت صبحگاه به گوش می‌رسید. او به یاد روزهای جوانی‌اش افتاد که با دوستانش در همین کوچه‌ها بازی می‌کردند و از برف لذت می‌بردند. به آرامی قدم برداشت و به سمت میدان روستا رفت. درختان برفی و خانه‌های کوچک با دودکش‌های چوبی که بخار از آن‌ها بیرون می‌آمد، تصویری دلنشین و آشنا را به وجود آورده بودند. هر قدمی که برمی‌داشت، یادآوری خاطرات شیرین گذشته بود. پیرمرد به یاد آورد که چگونه در این روزهای سرد زمستانی، بچه‌ها با هم جمع می‌شدند و برف‌بازی می‌کردند. لبخندی بر لبانش نشسته بود که نشان از رضایت و آرامش درونی‌اش داشت. او به سمت کافه کوچک روستا که همیشه پر از و خنده بود، حرکت کرد تا با دوستان قدیمی‌اش دیدار کند و از دنیای پرهیاهوی بیرون فاصله بگیرد. با ورود به کافه، گرمای دلپذیری او را در بر گرفت و بوی قهوه تازه دم شده فضا را پر کرده بود. پیرمرد با دل خوشی به سمت میز دوستانش رفت و به یاد روزهای خوب گذشته، شروع به صحبت کرد.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت