ریاضی نهم -

فصل 8 ریاضی نهم

امیر مهدوی

ریاضی نهم. فصل 8 ریاضی نهم

حاجی من در طول سال امتحان های زیادی از فصول ریاضی دادم تا فصل ۷ رو مسلطم کامل کامل فصل ۸ رو فردا یاد میگیرم و میرم تو فاز نمونه سوال امیدوارم بتونم بیست ریاضی رو بگیرم فقط حاجی من استرس سوالات بافت دار رو دارم شنا چه پیشنهادی برای این سوالات دارید ؟ خودتون چه روشی دارید؟

جواب ها

جواب معرکه

mahshad

ریاضی نهم

معرکه بدههههه --- پرندۀ سیاه رنگ درخشانی که کلاغ نام داشت، همیشه از حاشیه‌ای‌ترین نقطهِ مرغزار به زرق و برق زندگی کبک‌ها در مرکز سبز دشت خیره می‌ماند. کبک‌ها نه تنها با پرهای گرم و نقش‌و‌نگارشان، که با گام‌های موزون، ظریف و پر از اعتماد به نفسشان او را مسحور کرده بودند. آنها با قدم‌هایی کوتاه، سریع و همراه با وقاری خاص بر زمین می‌نشستند و برمی‌خاستند، انگار که با خود زمین رقصی نجیبانه می‌کردند. کلاغ، در حرصی سوزان برای آن وقار به ظاهر آرام، تصمیم گرفت. او دیگر نمی‌خواست تنها در آسمان اوج بگیرد یا با جست‌و‌خیزهای ناهموارش بر شاخه‌ها بنشیند. آرزوی او اکنون 'راه رفتن' بود، آن هم نه هر راه رفتنی، بلکه همان رقص زمینیِ کبک. روزها و هفته‌ها تمرین کرد. پاهای دراز و بندبند خود را سعی کرد خم کند، بدن سنگینش را به زحمت به جلو هل می‌داد و سعی می‌کرد سرعت و تناوب گام‌های کوتاه را تقلید کند. آنقدر بر حرکات بیگانه و ناسازگار با طبیعت خود متمرکز شد که کمکم حافظۀ عضلاتش فراموش کرد چگونه باید پرواز را با فرود طبیعی همراه کند. حتی شیوۀ قدیمی و خاص خودش برای جست‌زدن روی زمین را نیز از یاد برد. اکنون نه کبک‌وار راه می‌رفت، نه کلاغ‌وار. تنها موجودی بود سرگشته، با گام‌هایی لرزان و ناموزون، که هویت حرکتی خود را در جستجوی تقلیدی محال، برای همیشه باخته بود ...

جواب معرکه

tttttt,

ریاضی نهم

یه کلاغی بوده در کناره ی شاخه ای از درخت وایستاده بوده ناگهان کبک ماده زیبایی رو میبینه از بس اون کبک به زیبایی و ناز راه می رفتم و خوشگل بوده عاشقش میشه این خلاصه ی این ضرب المثل است تو دیگه خودت بازنویسیش کن امیدوارم موفق باشی

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت