:) ‌‌

نگارش نهم. درس 7 نگارش نهم:

انشا صفحه ۸۱ نگارش از گوگل نباشه تاج میدممم

جواب ها

asma

نگارش نهم

**عنوان: فرار از مدرسه** یک روز آفتابی و دل‌انگیز، وقتی زنگ مدرسه به صدا درآمد، حس کردم که دنیا به دو نیم تقسیم شده است. از یک طرف، کلاس و درس‌های خسته‌کننده و از طرف دیگر، آزادی و ماجراجویی. به دوستانم نگاه کردم و دیدم که آن‌ها هم مثل من از این روز تکراری خسته شده‌اند. ناگهان، ایده‌ای به ذهنم رسید. چرا باید در کلاس بنشینیم وقتی می‌توانیم یک روز هیجان‌انگیز را در بیرون از مدرسه بگذرانیم؟ با کمی فکر و مشورت با دوستانم، تصمیم گرفتیم که از مدرسه فرار کنیم. ساعت ۱۰ صبح بود و معلم‌مان در حال توضیح درس ریاضی بود. به آرامی از کلاس خارج شدیم و به سمت در پشتی مدرسه رفتیم. قلبم تند می‌زد و هیجان در وجودم شعله‌ور شده بود. وقتی از در خارج شدیم، احساس آزادی عجیبی داشتم. ما به سمت پارک نزدیک مدرسه رفتیم. در آنجا، درختان سرسبز و هوای تازه ما را خوشحال کرد. به سمت دریاچه پارک رفتیم و شروع به بازی کردیم. خنده و شادی در بین ما پخش شده بود و لحظاتی را فراموش‌نشدنی تجربه می‌کردیم. اما ناگهان، صدای زنگ مدرسه به گوش‌مان رسید. یادمان آمد که باید به کلاس برمی‌گشتیم. اما حالا دیگر دیر شده بود. احساس گناه و ترس به سراغ‌مان آمد. آیا معلم‌ها نگران ما شده بودند؟ آیا والدین‌مان متوجه غیبت‌مان شده بودند؟ به خانه برگشتیم و با دل‌نگرانی منتظر واکنش والدین و معلم‌ها بودیم. وقتی به خانه رسیدم، مادرم با نگرانی به من نگاه کرد و از من خواست تا درباره روزم صحبت کنم. با صدای لرزان، ماجرای فرار از مدرسه را برایش تعریف کردم. او ابتدا ناراحت شد، اما بعد از شنیدن داستان‌ام، لبخندی زد و گفت: 'گاهی اوقات نیاز به آزادی داریم، اما باید مسئولیت‌پذیر باشیم.' این تجربه به من آموخت که فرار از مدرسه شاید هیجان‌انگیز باشد، اما عواقب خود را دارد. از آن روز به بعد، تصمیم گرفتم که به جای فرار، با مشکلاتم روبه‌رو شوم و از هر لحظه در مدرسه بهره‌برداری کنم. این داستان فرار از مدرسه، نه تنها یک ماجراجویی بود، بلکه درسی بزرگ درباره مسئولیت‌پذیری و اهمیت یادگیری به من داد.

سوالات مشابه درس 7 نگارش نهم:

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام