در گذشته نه چندان دور مرد بسیار خسیس و دزدی که از این بابت پول زیادی به دست اورده بود در همسایگی پیر مرد فقیری که همراه پسرش زندگی میکرد بود
پیر مرد بسیار مریض بود و پول کافی برای درمان نداشت او تمام تلاشش را می کرد تا پسرش بتواند خوب درس بخواند تا کمکی به انها بکند در یک روزه زمستانی که باران شدیدی میبارید سقف خانه پیر مرد خراب شد انها پول کافی برای درست کردنه سقف خانه خود نداشتند بزای همین پیر مرد پسرش را به خانه همسایه فرستاد تا مقداری پول از انها قرض کند اما ان مرد نه تنها به انها پول نداد بلکه انها را مورد تمسخر و توهین قرار داد ان روز ها پیر مرد در اثر سرما و مریضی جانش را از دست داد پسر بسیار ناراحت و نا امید بود او بعد از چند روز با خود تصمیم گرفت درسش را که ارزوی پدرش بود بخواند در چند سال بعد او قاضی شد روزی مردی که دزدی کرده بود پیش او آوردند وقتی ان مرد را دید متوجه شد که همان مرد همسایه است او بسیار التماس می کرد که او را مجازات نکنند و ان را ببخشید انجا بوذ که قاضی گفت حالا معنی ضرب المثل کوه به کوه نمی رسد اما ادم به ادم می رسد را میفهمم